متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
خورشید جاودانه ی من! ای بهار من!
ای آخرین پیامبر روزگار من!
ای چشم های شاعر و گرمت شروعِ رود
بخشیده ایی ترانه به شب های تار من
دست مرا بگیر که خوشبو شود جهان
روییده از حضور تو تا برگ و بار من
لبخندم از ترنم عشق تو جان...
تو مپندار که از عشق تو دل بر گیرم
یا به جای تو کسی جویم و در بر گیرم
بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
پاره سازم کفن و زندگی از سر گیرم
محمد عاشوری
عشق، کبوتر سپیدی ست،
آرمیده بر سینه ی تو...
سرنوشت این قصه چه خواهد شد،
پرواز یا اسارت در قفس چنگ...!؟
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هر شب، فکرهایت را برهنه کن،
در آغوش نگاهم،
و عشق را نقاشی بکش برایم،
ای دختر باکره ی شعر ...!
مهدی بابایی ( سوشیانت )
عشق بورز ، اما نه آنقدر که عشق را فراموش کنی
عزیز حسینی
چند بار دوست داشتنت را هجی کنم
مُدام در هزار توی افکارم قدم میزنی
ومانند کودکی با شیطنتی تازه در کنج باغ ظاهر میشوی
چشمهایم بجز تو ترسیم دیگری از عشق ندارند
نفسهایم وقتی نامت را از زبان دیگری میشنوم به شماره می افتند
انگار بجای خون تو در دهلیز...
که بر جان تو بنشیند..
خروشان میشود گاهی..
هزاران قطره باران
به ضرب آهنگ زیبایی
که بر جان تو بنشیند
چشمه بود و عشق بود و بوسه باران
نوای دلنشینش بر من و یاران
ابرازش کنی..
عشق پایانی ندارد که تو آغازش کنی
شور و شوقی در من و سازش کنی
عشق را خواندند در روز ازل
تا که بر معشوقه ابرازش کنی
یه قلب عاشق شده واست تنگ گلم یه خواهش بهم بزن زنگ
دلتنگ شدم وقتی گفتی ز تو مهجورم
رفتی و به دنبالت، می آیم و مجبورم
من بی تو شدم مجنون یک عاشقم و شبگرد
دنبال تو می گفتم... با گریه نرو برگرد
جمعی همه از خواب و با یاد تو من مستم
من هر چه که هستم بازم عاشق تو...
دل بهانه گیر است
می دانی!
تنهایی امان عاشقیم را برید
بوسه را
از لا به لای فاصله ها
نثار عشق میکنم
ای همه ای آرامشم