متن حسرت دیدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت دیدار
انتظار دیدنت،
قشنگترین انتظاریست که به تکرارش می ارزد.
دلم درحسرت دیدارتو مینالد
به دنبال تکه ای میگردد که در لبهای تو جا مانده
همان لقمه بوسه حلالی که خش خش پای پشت دیوار حرامش کرد
گلویم را گویی با ریسمان گره زده اند
بغضهایم با هم سر دعوا دارند
و ازسقف چشمانم چکه های اشک غلطانند
درحسرت یک لحظه دیدارتو
و ذهنم دل مشغولی خودش را دارد
با بافتن رویاهایش
و لحظه ای شاد میشود و لحظه ای غمگین
جان دلم رهاکن این قصه را...
ازصدای نفس پنجره بیدارمیشوم
و ازصدای لوند بازیهای بوسه هایت
شیطنت میکند لبهایت با ادای بوسه
وشیطان رجیم میشود
سیب لبهایت را گاز میزنم
نبودنت را نمی خواهم باورکنم
بگذار تا ابد با کودک درون شیطانت زندگی کنم
بگذار تا همیشه را با خیال بودنت سرکنم
با خیال بودنت عاشق...
رویای آمدنت،
به انگیزه وامیدارد،
مگوهای احساسم را؛
تا،
هموارهی آرزوهایم،
با نبضِ رسیدن بتپند،
در ناکجای سینهی دردآشنایم!
تو،
خواهی آمد!
گاهی قلبم به اندازه ی نبودنت درد میکند.
انگار نبودنت تمامی ندارد.
خسته نشده ای از این همه نبودن.
به وصال تو رسیدن رویای هر شب است
تو نباشی ،
جهانم ، جان ندارد،
و من ، بی جان،
« هم» به انتظارت ، نشسته ام
«هم » به دنبال جان می گردم،
برای جهانم .
ای که چشمان تو آشوب دل ماست، کجایی؟
**خیالِ ندیدنت**
چشم میبندم
و نبودنت را تصور میکنم.
خیابانها
بینام میشوند،
دیوارها
سایهات را از یاد میبرند،
و من،
در ازدحام هیچ،
بیهوده به دنبال نشانی
از تو میگردم.
اما هر جا که نباشی،
باد
نامت را در گوشم زمزمه میکند،
و خیالِ ندیدنت،
خود تو میشود...
تب کردن من دست خودم نیست.
لبهای تو آتش به دلم انداخته.
کی میشود لمس کنند، لبهای من چشم تو را.
وتو نمیدانی که یک دوستت دارم اززبانت شنیدن ، رگ و ریشه جانم را میلرزاند
و چه لذتی میدهد به جسم و روح و روانم و تو باز حرف خودت را تکرارکن که مگر به گفتن است
بلی دلبر دیوانه من روزی پی خواهی برد.
نبودنت را به دوش کشیدم، چقدر سنگین بود.
میروی اما بدان،
حال پریشان من از، زلف پریشان روی توست.
دلتنگ توام جانا هر دم که روم جایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی
کاش پر تکرار بود، لحظه ی بوسیدن تو.
کس ندارد ذوق دیدار تو را، الا من.
تنگ چشمان تو میشود دلم، گهگاهی.
زخمی تر از آنم، که زخمم تو نبینی.
من از این بی تو بودن های تکراری، بیزارم.