پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خاطرات انار در پاییز ، خش خش گام های رهگذران ، دوره گردی که مهر می آورد ، کوچه ها را به مهر می آغشت.حجت اله حبیبی...
پاییزدل بسته ام به مهر و رنگ های گرمتنارنجی ، زرد قهوه ای...شاید با دمنوش برگ هایت کمی دلتنگی را فراموش کنم .حجت اله حبیبی...
من و دلتنگی و پاییز چرا می گویند ؛اولین فصلِ خزان مِهر و محبت باشد .حجت اله حبیبی...
با مِهر بیاکه در ابتدای این خزان رنگارنگدلم جز مِهر و یکرنگی تو هیچ نمی خواهدبا مِهر صدایم کنکه در این هیاهوی سرد پاییزیجز ترنّم صدایت هیچ صدایی دلگشاتر نیستبا مِهر بیا که مهربانی ات سودای دل دیوانه ی من استبا مِهر بیا که دلتنگم و تا افتادن آخرین برگ فرصتی نیست...با مِهر و آبان و آذر با فصل پاییز بیا...کران تا کران ، فصل تا فصل به جستجوی تو هستم بگو کجایی؟!!...شبیه انگورهای شهریورم نیایی بر شاخه ها می خشکماما اگر بیایی برایت...