متن احساسات عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات عاشقانه
این روزها
جای نبودنت تیر می کشد
و بغض کهنه ای گلویم را می فشارد
بیا در این وانفسای زندگی
کمی از دوستت دارم هایت را
برای من کنار بگذار
که من برای شنیدن واژه های احساس
محتاج لب های توام
عقل می خندد به حالِ این دلِ دیوانه ام
بی خبر از اینکه دل با عشق دارد گفتگو
بام تا بام
از اوجِ قلّهی سپیدِ مهر
نگاه کن
خورشیدِ احساسم را!
چتر دستانت را
سایهسارم کن
تا احساسم
رها گردد
از دست باران دلتنگی
ای آرزوی دیده ی منتظر مینا چگونه ای ؟
ای مونس دل منه تنها، بی من چگونه ای؟
اینجا شلوغ است اما صدای پا نمیآید
در آن جهان، تنهای تنها بی من چگونه ای؟
دُر است وجود تو و دریاست چشم من
ای دُر جدا مانده ز دریا بی من...
موج، خسته، خسته،
خود را به ساحل میرساند؛
موج، تشنه، تشنه،
تن را به دلِ ساحل میسپارد؛
امّا،
چو از سینهی سنگِ ساحل،
احساسی نمیبیند،
زود میفهمد:
جای او همان دریاست!
دریاییبودن، بس زیباست!
پ. ن:
بخش پایانی این دلسروده دارای آرایهی ادبی «حُسنِ تعلیل» است.
در حصار تمام دلتنگی ها
تو را با تمام وجود
نفس می کشم
ای کاش به ضربانی که
هر لحظه به عشق تو می تپید
ایمان می آوردی
و دوستت دارم های مرا
بر تنت می کردی
که تنها به آغوش
تو می آید
گاهی عشق شبیه نسیمیست که بیصدا میوزد، بیاجازه وارد میشود، و بی آنکه بفهمی ، تمام وجودت را تسخیر میکند. تو همین نسیمی بودی !
- غسان کنفانی میگه :
«تو اما وارد رگهایم شدی، و همه چیز تمام شد...
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم.»
و...
✍ گوشِ عطش
کانال تلگرام: @bzahakimi
در گوشِ عطش، باز بخوان نغمهی راز
با رقصِ نفَس، حسّ مرا باز، بساز
وقتی که تبِ عاطفهاَت، شورش یافت
با سازِ صفا، شورِ محبّت بِنَواز
منو بذاری لای رگهای قلبت…
اونجا که تپشهات شروع میشن، اونجا که هر نفس، ردّی از من تو خودش داره. بذار عشق من مثل خون تو بدنت بچرخه، برسه به چشمات، تا وقتی نگام میکنی، منو ببینی نه دنیا رو.
منو ببری تو عمق ریههات، جایی که نفست بوی منو...
خداحافظ؛ تمام لحظههای حسّ بارانی؛
شکوهِ نغمههای مِهر، در شبهای گریانی!
خداحافظ؛ صفای شورشِ پیوستهی احساس؛
سرودِ عشق، در شور و، شرِ تبهای عریانی!
خداحافظ؛ تو احساسِ قشنگِ دلسرودنها؛
معمّای تمامِ رابطه، در شورِ پنهانی!
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد این غصه نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در...
تا که با نام تو مادر می خورد شعرم رقم
می تراود چشمه های ذوق از چشم قلم
تا به نام نامی ات آغاز،کردم شعر را
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
من در آغوش تو فهمیدم زبان عشق را
در دهانم واژه ها گل میکند هر بازدم...
سلام جگر گوشهی قلبم ؛
صبحت بخیر قند روزای تلخم ...
بیتو این صبحا فقط طلوع خورشیدن ، اما با یادت، طلوع لبخند و عشقه. تو برای من چیزی فراتر از یه عشق سادهای؛
تو آرامش بعد از طوفانی، نوری توی تاریکی، تپش قلبمی توی لحظهلحظهی زندگی.
دلم هرصبح، اول...
من، با شعورِ عاشقی، هر روز، عادت کردهام
برپا کنم بزمِ صفا، در پیشگاهِ دلبرم
او پادشاهِ دل شود؛ من چون ندیمی باوفا
پروانهوار و، پُرتپش، گردِ حریمِ سرورم
صد جام گیرم، از لبش؛ با بوسههای عاطفه
بهکام و رویایی شود، احساسِ پُرشور و، شرم
با خیالت
سَر می کنم
لحظه های تنهایی هر شبم را
و می نویسم
غزل عشق را
بر تار و پودِ وجودم
تا آن زمان که بیایی
و بخوانی واژه واژه ی آن را
بوی سیب می دهد
هوایت
و باد مسافری
که در این جمعه های نفسگیر
از تمام پنجره های خاطرات
یادت را
با عطر سبز بوسه می اورد
آن دل که شکست ، دور باید انداخت
من بی تـو همـان دلم ، خـــدا میداند
فـارغ ز هر کس
جـدا از هر چه پنداری
به جــان
صـبح و شـب
از تو پُرم
لبریـزم از صــد ها غــزل
#بادصبا
نداشتنت
بدجور
هوای
دلم را
بهم ریخته و
طوفانی کرده.
در دلم غم کده ای ساخته آن چشم سیاهت،
که تماشا دارد.