متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
سفر نکن...
سفر یعنی خداحافظی و جدا شدن
سفر یعنی دربدری و درد و غربت
سفر نکن!
آی که چه منتفر از چمدان و رخت سفرم!
و وقتی می بینم قصد رفتن داری
غم و غصه تمام وجودم را می گیرد
و دلم پر از اندوه می شود
سفر نکن!...
💕💕💕💕
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
آن جوانی که رهایش کرده بودی، پیر شد
آفتاب انتظارت آن قَدر تابید که
پهنه دریای عشقم عاقبت تبخیر شد
من همانم که پُر از شور رسیدن بود؟ نه
از تمام زندگی چشم و دل من سیر شد
شور و شوقِ...
همسایه بالایی ام پیرمرد بود که سالها درد و تنهایی و آوارگی را تحمل کرده بود و حالا تمام کرده بود و بو ی جسدش تمام ساختمان را برداشته بود . فکر می کنم این طوری است که هر کدام از اعمال و حال و هواها و احساسات ما در...
از تنها بودنم هیچ گله ای ندارم!
من همیشه چنین بوده ام
که در تنهایی، لذت حضور در اجتماع و شلوغی را برده ام
از این رو بارها به دوستانم اعلام کرده ام:
--: تنهایی را دوست دارم!
...
تنهایی هم بیشتر از مردم با من سخن می کند!
چکار...
آخرین باری که زخمی شده بودم
«کرج» با تمامِ خیابان هایش
نتوانست یک جرعه لبخند پیدا کند
برای رفعِ دلمردگی ام!
«تنهایی» گوشتِ زانوهایم را،
می کند و می خورد!
«حسرت» گلویم را گرفته بود!
سایه های فک و فامیل
دورم کِل می کشیدند
و قهقهه شان
تا «نون» پایان...
افراد از سر عشق ورزی و دوست داشتن نیست که ابراز علاقه می کنند، آن ها از تنهایی و مهمتر از آن روبرویی با خویش واهمه دارند.
این یک خلاء درونی است که ما را به سوی آدم ها می کشاند و نتیجه همیشه خفت بار است.
آنچه سرنوشت
درمن جا گذاشت
باقی مانده های دریاست
دلتنگی برای آب
و تو
به وسعتِ یک آه
طولانی تر از خیابان های تنهائی
درمن ممتد میشوی…
🍁🍁🍂🍂
با این همه تنهایی و این همه پاییز
در پایان فقط شعر است
که برای شاعر باقی می ماند.
و ستاره ها را از خواب بیدار می کند
که به شب بفهماند
این همه تنهایی و
این همه پاییز را تمام کند.
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
چه بزرگ است،
پاییز!
شبیه تنهایی ست...
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
این همه تنهایی،
یا دیوانه ام می کند،
یا که شاعر!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
شبیه نمک است!
که بریزی بر روی زخمت،
تنهایی...
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
«تنهایی گرگ می شود»
تنهایی، مثل مشت محکمی ست که به دیوار می کوبی، تا درد زنده بودنت را حس کنی.
مثل فریادی که در گلو خفه می شود، در میان هوای سنگین اتاقی بی نور.
گاهی تنهایی، زخم کهنه ای ست که هرگز خوب نمی شود،
یا ساعتی ست...
دلم تنگ است ...
برای کسی که نه میشه او را خواست
نه میشه او را داشت ...
فقط میشود سخت برای او دلتنگ بود
و در حسرت داشتنش سوخت :)
غریبم غریب
مثل یک قبر زیر برگ های پاییزی
که منتظرست
باد
ته مانده ی فاتحه ی همسایه را
بیاورد
«آرمان پرناک»
زندگی
یک دروغ است
یک تهمت بزرگ به تقویم
یک فحش رکیک از دهانِ مرگ
یک نام جایگزین برای تنهایی
«آرمان پرناک»