متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
در نبود تو
وسعت تنهایی ام را
در آغوش می گیرم
و بر شانه های شب
تکیه می دهم
تا حرف های نگفته ام
به وقت دلتنگی
از چشم هایم ببارند
مجید رفیع زاد
چقدر بی تو احساس تنهایی میکنم
این هم تنهایی دلگیر کرد مرا
هر شب تنهایی عاشقان یک شب یلداست
کاش میشد شب یلدا به کنارم باشی
مرحم این دل تنهاو بی قرارم باشی
عمرتون صدشب یلدا
بیتا
دستهایم را دوست داشتم؛
دستهایم پر از چمن بود؛
بوی سبزینه ی سبز علف می داد؛
امّا افسوس حالا،
در دستهایم تنها،
چند خط زرد نامفهوم،
مانده به جا!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۶۳.
من،
تنهاتر از تو؛
تو،
تنهاتر از من؛
رسم غریبی است:
عشق و تنهایی؛
دوری و دوستی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۹۴.
.
گرچه این دنیایِ فانی بی وفاست
گرچه رسمش غیرِ تنهایی نخواست
رود باید بود و از متنش گذشت
این گذر، میراث سبز لحظه هاست
مهربانی کن! بخند و شاد باش!
بی خیالی، چاره ی هرروز ماست!
زندگی، دریاست! ما، در کشتی اش
عشق، تنها عشق! آری ناخداست!
عشق ما...
تنهایی آب..
کنار خشت غربت..
قیسی شیرین.
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد تنهایی نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در شبم...
آه مِن الفِرَاقَ
قَلْبی مَدفونٌ فی العِرَاقُ
در این شب های تنهایی
دلم فریاد می خواهدک بشکند
این سکوت را
وصدای قدم عشق در دل شب
چو مهتابی است ک روشن می کند
این قلب بی تاب را ..
مرا بخوان در آسمان دل ک
خوشه چین کنم ستاره ز وجود را
در گندمزار هوای بودنت..
مرا...
آهای ستاره !
از درگاهِ ماه
لایک ات می کنم !!
یادت هست
در تنهاییِ شبِ تاریک
چشمک می زدی؟
ببین خزان دلم را عجب تماشایی ست
به کوچه کوچه عشقم حدیث تنهایی ست
صدای خش خش پای کسی در اینجا هست
که رد خاطره هایش قشنگ و رویایی ست
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
گله کثیر دارم از تو
گفتی میمانی دائم تو
دلتنگی شد نصیب تو؟
دل من جان داد ار فراق تو
l0tfii
گران بود دل بستن به کسی که
ارزان فروخت دل مارا
فرو پاشید و له کرد
هرچند زنده کرده بود مارا
با خیال تخت در خیالش زیستن کردم
در سرم زلف بلندش را ریستن کردم
به دور از هرچه تمنا بود
هرچه زاری و تقاضا بود
رفت و ویران نشینم...
و تا به امروز سالهاست که در تنهایی غوطه ورم
غم هایم را درون سینه ام پنهان میکنم
لبخند بی جانی بر چهره دارم
شادی هایم را در کودکی جا گذاشته ام
و اکنون هر چقدر بزرگتر میشوم
غم هایم بیشتر و شادی هایم اندک است
نمیدانم در این روزگارِ...
حال ما را کسی نمی فهمد
سال ها سوختیم و دود نداشت
زندگی یک دروغ مسخره بود
هیچ کس واقعا وجود نداشت!