متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
تو همه بود و نبود واژه های بی پایان احساس منی در رج به رج زندگی ام
شعر بهانه است جانا
تا " تو " را
بی دلیل
میان واژه ها
در آغوش بگیرم...
تـــــــو
قدم رنجه ڪن اے
عشق خیالت راحت جاے
تــــــــــــــــــو،تُوے دلم
تا به ابد پابرجاست
مرا در دلت بنشان
درست همان وسط
و اطرافش را با مهر بپوشان
و من دروازه بان دلت می شوم
تا که مبادا کسی بیاید و جای مرا بگیرد
چگونه بگذرم ازتو
تمام شیفتگی هایم درتو خلاصه شده است
تو به مانند گسلی هستی بر خانه قلبم
درآینه هم تورا می بینم
بس شبیه تو شده ام
شنیده ام که می گویند
همسران عاشق شبیه هم می شوند
نیایش
به زیبایی یک لبخند قسم
و به زیبایی آن گریه شوق
وبه دلهای پاک هرچه آینه هست قسم
برچه قسم؟
به هراسِ دلِ تب دارِ مادرِآبستن؟
به بوسه دو دلداده عاشق؟
به حریم حرمت یک دوست
که بارش اخلاص دارد؟
وبه چشمان اشکبار مادر بغض کرده
و دل پرمهرش...
تا صدایم را بشنوی،
کلماتم گاه به نازکی ردّ پاهای مرغهای دریایی
بر شنهای ساحل فرومینشینند.
گردنبندیام میسازند،
زنگولهای مست،
برای دستانی که نرماند، چون خوشههای انگور.
کلماتم را از دور مینگرم—
هستند،
اما دیگر بیشتر از آنِ مناند، برای تواند؛
بر درد کهنهام میخزند،
چون پیچکی بر دیوارهای مرطوب....
بر عـشق تـو ام دچار می فهمی تو
این دل شده بی قرار می فهمی تو
شیدا صـــفتم ولی چـو حلاج مرا
غم می کشدم به دار می فهمی تو
خاطرات چشم تو،
بد قصد جانم کرده اند
هرگز نشوم سیر از آن چشم سیاهت.
سیراب شدن از چشم تو امکان پذیر نیست.
بگذار نسیم
در پیچ مژگانت بیاساید،
شاید ببرد
راز شب را
از سایهی چشمانت.
مهتاب اگر
تابِ نگاهت داشت،
میسوخت
در آهِ پنهانت.
ای کاش بگویمت آرام:
جانم کجاست؟
در جانت.
دوست داشتن تو،
پر تکرار ترین چیزیست که خسته کننده نیست.
آخر این انصاف است،
که نبینم رویت.
و بمیرد قلبم،
در پی حسرت تکرار همان لبخندت.
بی تو یک شهر که نه،
کل جهانم خالیست.
نیست جز چشم سیاهت،
چشمی اندر خاطرم
در سر هوس،
زلف پریشان کسی نیست
به جز تو
قلب خود گم کرده ام،
در یک نگاه
در یک نظر
در چشم تو
مواظب خودت باش جان من ...
این روزها دلم هزار بار در نبودنت میلرزد، انگار هرثانیهاش بوی دلتنگی میدهد.تو که نباشی، همهچیز بیرنگ میشود.
یادت نرود، ما هنوز جاهای زیادی هست که باید باهم برویم. باید یک روز غروب کنار دریاچهی زریوار بنشینیم، سکوت کنیم و به صدای آب گوش...
صبح است و دلم پر از هوایِ عشق است
چون بلبـــلکان پر از نوایِ عــــشق است
سرشارِ غـــزل هســـتم و دل، کوکِ غزل
این کوکِ دل و غزل ، عطایِ عشق است