متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
تو دوری و من
همیشه به بوی تنت دل بستهام…
دستهایم به تو نمیرسد،
اما قلبم همیشه دنبال توست…
من و خاطرههایت،
روی سکوت دیوارها نشستهایم…
دلم بی تو..،
ندارد طاقت دلتنگیِ تکراری برگرد.
کاش می شد کتاب خاطرات تلخ زندگی به مانند داستان تصمیمِ کبری ، شبی بارانی در باران بماند.
دلتنگی جامه ایست که تا ابد برتن خودت باقیست
بودنت حس قشنگیست،
که فراموش شدنی نیست.
تا تو را دیدم از آن لحظه زمان هم یَخ زد
من خلافِ جهتِ عقربه ها خواهم رفت...
آنگاه که چنان فرشتهی مرگ
با عشقت،
قلبم را از سینه بیرون کشیدی و با خود بردی
گمان میکردم که
در آشیانهی قلب خودت
جایش خواهی داد!
یا چون نهالی نورس
با چشمهی چشمانت آبش خواهی داد و
تشنگیاش را فرو نشانده و سیرابش خواهی کرد
...
چه میدانستم تو...
سپیدارِ سپیده، شد شکوفا؛
در احساسم شکفت امواجِ رویا؛
به چشماندازِ زیبای نگاهت،
دوباره، دوختم چشمِ دلم را!
طلوع کن بر دشتِ احساسم؛
تا از مهر نگاهت،
در من،
عشق طلوع کند!
شوق دیدار تو..،
اشک میشود بر گونه ی ما.
مردم،
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر میرفتند...
نگاهتو دیدم تو هم توی نگاهمی...!
می دونی شونه هات برام بهشت بودن...!
من خط خطی میشوم هر روز:
در سکوتِ نگاهم؛
در چروکِ چشمهایم...
تمام نقطههای دل
قلمروی دلت شده
تو پادشاه دل شدی
به یک نگاه مهربان!
دل خریدارِ محبّت گشت، با مهرِ نگاه؛
گو به چشمانت بتابد، اندکی بر دشتِ دل!
ای کاش کــه همـــــراه ِصبـا می بودی
خورشــید وَش و مــاه صبـا می بودی
از فاصــــله ها فاصــــله ها دلگیــــرم
ای کاش تو دلخـــــواه صبـا می بودی
در سیناپس های توو در تووی خیال
پژواکِ گامهایت
رقصِ جنونآمیزِ ذراتِ کوانتومیست
عشقِ ما، نه خطی، نه دایره
تلاقی انتگرالِ بینهایتِ احتمالات
در گسترهی مهآلودِ عدم است
بریل تنم را که لمس کنی
تب ام آتش میگیرد
پلک میزنی، الگوریتمِ نویی متولد میشود
پر از کُدهای حسِ نابِ تو...
کاش میشد یک دم بهانه کند،
دلت هوای دلم را
خانه ی دل را تکاندم،
چیزی جز حسرت دیدار تو در آن نبود.
پیامِ «عاشقت هستم؛ عزیزم»
برایم حالتی، شورشنوا بود
جانم تو بگیر، اما مرو با دگری.