متن شاعرانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعرانه
شبانگاهان رسد روزی به آخر
چو سیلابی که رفت تا بحر احمر
کهکشانی که مرا با خود
تا ثریا میبُرد،
از شانهام گریخت.
حالا...
آفتاب دانه میپاشد
**تا سایهام بلندتر شود
از خنده ی تو
یک باغ پر از پسته
شکفت...
من سعدی نیستم، جفا بینم و غزل عشق بخوانم ...
من وحشی بافقی هستم ،از بامی که پریدم ،پریدم…...
آه ای دل آشفته،در این جنگل تیره آرام بگیر.
شاید فردا خورشید تابان بیاید
با نوری گرم بر سر زمین.
غمها را بشوید،چون جریان آب.
و نغمه های غمگین در دل شب خاموش شود.
در دل طوفان هم نبض زندگی جاری است.
با هم بخوانیم سرود زندگی را،
در زیر...
به تماشای تو قانع شده ام هر شب و روز...
چون که دستم به موهای پریشان تو هرگز نرسد...
دلم بهانه می کند طلوع دیدن تو را
تا به کجا دلم کشد ، حسرت دیدار تو را
دل و دین باخته ام مست و خمارم بی تو
روز را توبه کنم شب به قمارم بی تو
می روم کنج خرابات نشینم تا صبح
هر نفس خسته ام و دل نگرانم بی تو
شهر در شهر همه شاعر چشم تو و من
سالها دربه در از ایل و...
روبروی گلدان شمعدانی درد دل گفتم و بغضم ترکید
از آن روز، اشکهای شمعدانی ،مسئول آب دادن گل شمعدانی شده اند.
در دل شب، سایهها پرنور میسازد مرا
سوز سرد سینهام مستور میسازد مرا
چون نسیمی بر فراز باغ خاموش و خموش
نغمهی باد سحر مسحور میسازد مرا
چشم دریا، موجها در سینهام میافکند
اشک نیلوفر در آب معمور میسازد مرا
در خزان، برگ زردی در غروب افتادهام
باد پاییزی مرا...
شاری شیرین :
شَهرِ من شهرِ عشقِه وُ حماسِه
قصّۂ جنگُ تو دلش جا داده
شهرِ مَردان وُ زنانِ صبوره
کُردِ کرمانشاه همیشه غیوره
شهر کرمانشاه مَهدِ دلیرانه
شهر شهیدان عزیزِ ایرانه
کرمانشاهُ با مردماش می شناسن
مردمی باصفا که اصیل و دیندارن
شهرِ خَلّاقِ خوراک کشوری
طعم غذاهات می...
او مال من است و من به او حساسم
ای کاش کمی بفهمد از احساسم
آغاز شدم همین که چشمم افتاد
بر ماه رخ سرخ لب گیلاسم
عمریست به دنبال دلش میگشتم
اقبال بلند من ، شش آمد تاسم
زیباتر از این دلبر من اینجا نیست
اکنون متقاعد شده ام...
امشب که نزد تو آمدم،
نمیخواهم که قهوهای گرم برایم بیاوری
احساس داغت را به من ببخشای،
تا که گرمم شود.
نمیگویم که چایی شیرین برایم بریزی،
نگاه عسلینت را،
در نگاه گرفتهام بریز،
تا که سرحال و بشاش شوم.
در گوش جانم،
لبخند سحرانگیزت را بزن،
تا انگبین شعر...
بابونه وحشی است
الفبای چشمت
که پیچیده بر اندام دیوار
تا سر در آورد
از ویترین خیابان
مریم گمار ۱۴۰۳/۷/۲۰
تو نباشی ، همه جا تنهایم
آریا ابراهیمی
دل رنجورِ مرا نیست به غیر از تو دوا
اوحدی مراغه ای
پریدم باز،از،خوابی شبانه
که پر بود از،خیالی عاشقانه
سر. ذوق آمدم. با دیدن تو
دویدم در هوایت کودکانه
قلم بر داشتم از،دل نوشتم
نوشتم از،سر شوقم. ترانه
تمام بیت بیتش را سرودم
لطیف و دلنشین و شاعرانه
عجب بزم قشنگی بود امشب
زدم بر تار گیسو دلبرانه
بدست تیر مژگانت...
گیسوی پریشانِ تو ای دخترِ مهتاب!
بَر هم زده قانونِ شبِ دلهره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱