متن حسرت عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت عشق
با تو من سبزترین دهکده یِ چالوسَم
بی تو اما، خَزِه ای در کفِ اقیانوسَم
کامِ این دل نشوی، زرد شَوَم، می پوسم
🍃🌸🍃
@bzahakimi
وفادار است، قلبِ سر به زیرم
به جز «تو»، از کسی، حسّی نگیرم
گزیدی بر دلِ من، دیگری را
ولی بنگر؛ که در دامت، اسیرم
عشق از چشمان تو شروع شد،
با جان دادن من پایان یافت.
تو با چشم هایت مرا بوسیدی نیازی به لب هایت نبود!
در آینهی چشم تو
درختان،
رقصی آرام میگیرند.
موهای آویزانت
چون بادِ تابستان،
جهان را
به نرمی میچرخانند.
ابر،
از روی شانهات
پر میکشد
تا دلِ آبیِ آسمان.
کبوتران سپید،
در خوابِ رویاهایت
پنهاناند.
امشب،
خیالها
چو چراغانی خاموشاند،
و ماه،
قطرهقطره
از سقفِ شب
میچکد
بر آینهی چشمانت.
عمریست که گرفتار نگاهی شده قلبم.
میزنی تیرِ جفا، بر قلبِ من؛
باز هم میخواهمت؛ نامهربان!
صفحهی شطرنجِ دل، لبریز شد
از رخِ شاهِ تو ای آسِ دلم
یک عالمه پروانهی در پیله پریدند
از رد نگاه تو که روی بدنم بود
تاریخ به اندازهی ده قرن تغزّل
در لحظهی خورشیدی عاشقشدنم بود
153g
اگر چه خواه یا ناخواه، گاهی می دهی رنجم
ولی من قلب ها را در محبت با تو می سنجم
گلوی شب پر است از بغض های پابه ماه من
منی که زادگاه دردهای تلخ و بغرنجم
مرا از مرگ _این یک لاقبای پیر_ترسی نیست
اگر چه سرنگون خواهد...
در دلم هستی و انگار از این بودن خود بی خبری.
نیازم به تو
نه از سرِ تنهاییست
نه بهانهای برای شعر
چیزیست
میانِ نبضِ کندِ غروب
و صدای نامت
که بیدلیل
در ذهنم تکرار می شود
گرچه جانم کرده باور، منتهای مِهر را
لیک راهی نیست تا، آغوشِ عشقآویزِ مِهر
گر بهارِ بوسهات، دل را شکوفا کرده بود
غنچهی قلبم نمیشد خشک در پاییزِ مِهر
پ. ن:
_ «بهارِ بوسه»: تشبیه بلیغ.
_ «بهار، دل را شکوفا کرده بود»: استعارهی پنهان.
_ «غنچهی قلبم»: تشبیه بلیغ.
_ «مِهر»: ۱_محبّت. ۲_ خورشید. ۳_ ماه نخست فصل پاییز.
«پاییزِ مِهر»: تشبیه بلیغ...
در خیالم دیدهام، تنها گلِ آغوش را
در خیالم چیدهام، گلهایی از پالیزِ مِهر
ورنه حسّی؛ التهابی را نبخشیدی به من
از دمای شورِ هُرمافزای تند و، تیزِ مِهر
پ.ن:
«شور»، «تند» و «تیز»: ایهام تناسب؛ زیرا هر سه از یک سوی، در گروه مزّهها هستند؛ و از دیگر سوی،...
کاش چشمانم بی سواد بود،
از چشمانت عشق را نمی خواند.
گر چه میدانم نگاهش رفته از دنیای من
باز هم با مهرِ بیتابِ نهان میخواهمش
ای که از یاد تو رفتم، نروی از یادم
من همان عاشق زارم که ز پا افتادم
میکِشم نعش دلم را بی رمق در پی تو
قطره اشکی شدم و از مژه ات افتادم
هر کسی لایق دردیست،
مرا لایق تو ساخته اند.
عشق را پیدا کند.
هر کس به چشمت زل زند.
نگران من نباش.
چیزی جز دلتنگی تو مرا از پا نخواهد انداخت.
تمام من به دام افتاده در چشم سیاه تو.
تیکه ای از قلب ما، لابه لای قلب تو افتاده گیر.