متن احساسات عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات عاشقانه
میخوانم احساس تو را،
در لابلای هر نگاه!
وقتی توو دل میپیچه
موجِ صدای گریه
وقتی که من محو میشم
تویِ هوای گریه
وقتی که من ذوب میشم
تویِ فضای گریه
وقتی که من میمیرم
با هوی و های گریه
دیگه میدونم برات
یه کاهِ رفتنیاَم
میخونم از توو چشمات
نگاهِ رفتنیاَم
دیگه باید بدونم
نمیخوای پیشت بمونم...
عشق
احساس است
ایمان است
پرتوییست از نگاه خدا
که در وجودمان شعله میکشد
مینویسم، عشق را در دفترم
با نگاهِ خیسِ چشمانِ ترم!
بهانه میکند تو را،
هوای خسته ی دلم.
در سکوتِ لباسها،
عطرِ تو
مثل آهی نمناک
از لایِ پیراهنم
بر سینهام میپیچد؛
چنان شبنمی
که بر لبهی یک عصرِ فراموششده
جا مانده باشد.
و آنچه
از چینهای این تنِ بیخواب
سرازیر میشود،
گرمایِ آغوشیست
که در زمستانِ بیکسی
آرام،
دلم را میفشارد.
در این هوای بی کسی،
کسی بغل نمیکند. خیال تنهای مرا.
هوای دلم ابریست چشمانم جای خود
شاید خودت هم ندانی که
چتر دستانت چه ها که نمیکند
در این حال و هوا
بوسه بن بستی است برای رسیدن به آزادی....
چو پر پروانهام در شمع حیران ماندهام
داغ عشقی کز ازل بر سینه پنهان ماندهام
در حریم بادهای کوهساران گریهام
بر درختی بیثمر چون ابر باران ماندهام
هر که دستی برد سوی من، گریزان میشوم
چون غباری در گذر با وهم عصیان ماندهام
نقش خاکم را بخوان از سطرهای خامشی...
جاده بی انتهاست
و من
در آغاز
آغاز باتو بودن..
عشق بازی است ، نه اینکه عشقبازی است!
فرق خشخاش و همان عشق در این ست
ترک خشخاش شدنی ست، ترک عشق نه که نه...!!
معجزه کن صبر مرا
ای ناخدای بی صدا
عاشق بارانم و بس
ببار تو این ابر مرا
به هوای چشم تو،
من ندهم دل به کسی.
کاش بهتر میشد احوالِ دلم،
با نگاهِ پرشرارِ دلبرم!
بوسه باران میشد از، لبهای یار،
گل به گل، اندامِ دل؛ سرتاسرم!
کو تپشهای دلم؟ کو اشتیاق و التهاب؟
آه... ای شور و شرارِ زندگی! بر دل بتاب!
یخ نمود امواجِ جان، از شور و حالِ زندگی
آه... ای گرمای مِهرِ عاطفه! بر جان، بتاب!
بعید است،
موج دلتنگی تو جانم نگیرد.
باران و آتش هر روز برای دلم
شعله میکشد یاد تو در این شبهایم
هر قطره باران که میچکد بر پنجره
میشوید غبار غم از چهرهی غمگینم
آتش عشقت در دل همچنان پابرجاست
میسوزاند وجودم را با یاد تو ای دوست
در این شبهای تاریک و سرد بی تو
میلرزد...
به وسعتِ ویرانیِ دلم بنا کردی...
که عشق، خانه که نه، آسمان میسازد
شاخه های اشعارم آویزان شده اند
سنگینند از بوسه های تلنبارشده
قراری بگذار پای درختا ن گیلاس
تا که مانند گیلاسهای جفتی
ردوبدل کنیم بوسه ها را