متن اندوه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اندوه
نیستی و نبودن تو بدجور.
باعث شده دیگران نیایند به چشم.
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.
کاش میشد به نبودن های پر تکرار تو عادت کرد.
این نبودن های پر تکرار تو،
بدجور دلگیر است.
درخت افتاد
نه فریادی
نه دستی که یاری کند
شاخههایش هنوز
در خوابی سبز
اما ریشهها
در تن زمین گریستند
رهگذر آمد
چشم بست
و گذشت
گلهایی که
به مراقبت بیشتری
نیاز داشتند ؛
باغبان های
بی تفاوت تری
نصیبشان شد..!
میدانم
نهنگ هم میشدم
دریایم به ساحل نمیرسید
و من
در این رُمانِ عمیق
در جستجوی آرامشی بیدریغ
روز و شبها را
خط به خط شنا میکردم
میدانم
نهنگ هم میشدم
اندوهِ آوازم را
پایانی نبود...
چند بار؟
با من بگو
از چشمهایم
چند بار دیگر باید سقوط کنم
تا از دست بدهد دنیا
اندوهش را؟
آدمها نه با مرگ,که با فراموش شدن میمیرند...
تنهاییم را در آغوش گرفتهام و لبخندی گنگ بر پهنای صورتم نقش بسته است. زانوان سرما زدهام که مانند برگهای تاکی بیجان به تنهام آویزان شده بودند را در آغوش گرفتهام. از پنجره دیدم که گربهی همسایهی روبهرویی سرش را در میان سینهی صاحبش مخفی کرده...
دلتنگ خودم هستم .
این جمله ب تنهایی خودش یک دنیا حرف و فلسفه است .
ان نگاه ِ
پر تلاطم چشمانش
دستان عریان مرا ندید
وامروز، خورشید پشت پلک های ِ بغض الود من ، مرد است .
بـــــدون تــــو...
چه نزدیک است که جان من به لب آید...
با ما چه کردند، که اینگونه از شادی دوریم...
عاشق چشم غزل خیزت شدم
دم به دم از عشق لبریزت شدم
ای بهار رفته با اندوه باد
بی بهاران فصل پاییزت شدم