متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
دست هایت را به دریا بده
رقص کن با موجی که تو را می خواند
و قدم بزن روی شن های خوابیده.
رویای گمشده صدا می زند تو را
و نسیم آرام آرام رازها را به هم می بافد
اما افسوس که
خورشید در آغوش دریا جا مانده.
گر از حصار عقل برون آمدی، رواست
در ساحت یقین چو شرر سوختن سزاست
ای دل اگر ز بند عقل، رستی، سحر شدی
چون شمع در حریم عشق، سوزی و در شدی
بگذار این حساب و عقل، ره سوی عشق نیست
گر بندگی کنی، به نور ایمان، گهر شدی
چون...
تو
را دوست داشتم
مثل اینکه تو آخرین عزیز من
بر روی زمینی ..!
امّا تو رنجم دادی
انگار که من آخرین دشمن تو
روی زمینم ..!
عاشقت شدم
در یک لحظه.
نه با واژه،
نه با لمس ،
فقط با نگاهت،
وقتی جهان
از قابِ چشمانِ آبی تو عبور میکرد.
و انگار
سفر کردم
بیهیچ گذرنامهای
به دلِ ایتالیا
میانِ سایهروشنِ خیابانهای سنگفرش شده،
میان قهوههای تلخِ صبحگاهی،
میان پنجرههایی که همیشه آفتاب دارند.
چشمانت،
آبی...
بی تو از سکه و سیب و سمنو و سرکه./
بی تو از سبزه و از سیر و سماق بیزارم./
اشکی نشو ای چشم من عاشق دیوانه.
او رفت پی یار دگر، خب به سلامت.
دستهای مهربانت
سایهسارِ قلبهای خسته بود
و آفتابِ نگاهِ گرماییِ تو
آرامش دلهای شکسته را
تضمین مینمود
اینک؛ امروز
کوچههای کوفه وامدارِ تواند
ردّ پاهای مهربانت هنوز
جاریست
در شبانههای هر کوی و برزن
و نگاهِ گرمِ دستانت
چنگِ نوازش مینوازد
بر گونههای یتیمانِ بیوهزن
کودکان، امروز
در سینههاشان بسیار...
محراب، چو شد به اوج، در مسجدِ شب
خواهندهی نورِ بینهایت، علی بود
فُزتُ... بُوَد آن کلامِ او لحظهی عشق
مشتاق، به ملجاءِ شهادت، علی بود
به چه مشغول کنم دیده و دل را.
که فراموش کند ناز دو چشمان سیاهت.
جز چشم تو در چشم من چشمی دگر به چشم نیاید.
دل، گیر کسی است،
که دلگیرم کرد و رفت،
در آن غروب دلگیر دریا
کدام کتاب را ورق زدی،
که پاره پاره های این دلم ،
به باد رفت .
خوش به حال قناری ،
که در قفس است ،
نه بی هم نفس...
بیا
تا دلتنگی ام را ،
ورق بزنی،
صفحه ی دل را ، خاک گرفته است...
نگران دست هایت هستم
که بعد از،
از دست دادن من ، به که ، دست خواهد داد.
مثل یک ماهی گلی در تنگنای این قفس
سال من بی چشم دریایی تو آغاز شد
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.