متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
لب ساحل نشستن عجیب آرامش دارد...
عجیب حس آرامشش عجین میشود با تک تک تاروپود وجودمان..
قدم زدن در طول ساحل گویی طول خاطرات را همینطوووور دراز تر میکند..
چرا وقتی در طول ساحل قدم میزنی خاطرات طولانی تر میشوند؟
هرچه خواستم فکر نکنم نشد..
هرقدر قدم زدم خاطرات طولانی...
هوا دیگر رو به سردی میرفت و امروز...
تولدش بود.
دسته گل را از گل فروشی، و کیک را از شیرینی پزی نزدیک به خانه دوستش خرید..
کادو هم..
آماده بود.
همه چیز را در ماشین گذاشت و به راه افتاد.
در راه آهنگ تولدت مبارک را زمزمه میکرد و...
گیرم که آفتاب بر آید وُ،
از لقاح با افقِ باکره
سایه روشن سحر،
--صبحی بزاید زیبا!
...
مرا چه سود که؛
بی تو--
همه ی روزهایم
تاریک است!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شایعه کرده بودند که عاشق شده ام.
میگفتندعجیب دوستش دارم.
عجیب مهربان است.
آنقدرحرف دلم میان مردم پیچید،که خودم نیز غریبانه عاشقش شدم....
درهرلحظه ای،درهردم وبازدمی،بااونفس می کشیدم.
بااومی خندیدم.
نمی دانستم عشق راهردوبایدزندگی کنند.
حال من عاشق بودم واودرفراموشی من سِیرمیکرد.
.
.اصلاهمه اش تقصیراین مردم است.
من عاشق...
من در خاطره هایمان گمشده ام،پیدایم کن !
اما فراموش کردم ،مدت هاهست که دیگر رد پایت در زندگی ام نیست!
چشمانم را به آسمان دوختم،گویی آسمان هم آرام و قرار ندارد.
،دلش میخواهد ببارد اما غرورش اجازه نمی دهد.
همانند من
این روز ها هرچیزی هرچند کوچک مرا یاد تو. می اندازد تمام حرفهایم را برایت میزنم عکس العمل های همیشگی ات جلوی چشمانم نقش میبندد
بالاخره غرور اسمان هم...
دیر آمدی...
آنقدر دیر که
دیگر گل ها ،غنچه نمی دهند ؛در گوشه ای از جهان،پژمرده شده اند
اشک های آسمان دیگر نمی بارند و آسمان تنها بغض می کند
باد،آعوشش را برای موهایم باز نمی کند و به این ور و آن ور،تنها قدم بر می دارد
آری!همه دنیا...
هنوز کدام واژه را به این دفتر بدهکارم، که تمام شود این قصه، و من هم راهی مسیر زندگی خود شوم.
شاید هم نمی توانم هنوز باور کنم، که دیگر خیلی وقت است، پایانش رقم خورده، و تو مرا به خاطره هایت سپردی، اگر به رفتن باشد، که من هم...
ای کاش میدانستی این \من\ بدونِ تو فَقد یک جسم است کِ نفس میکِشَد، راه میروَد، حتآ میتوانم بگویم گاهی با صدای بلند به دردهایش میخندَد!
چون دیگر این چَشم ها اگر بخاهند هم اشکی دَرِشان موج نمیزَند.! نمیدانم شاید هم عادت کرده ام به نبودِ کسی کِ هیچگاه قرار...
و کسی در انتظار باران
پژمرد ...
جانا بهاران گذشت ، خزان ها گذشت ولی هیچ قصد آمدن نکردی ، جانا بیا که جان فقط با حضورت آرام میگیرد بیا و نظاگر باش که اینجا زنی عاشقانه میمیرد...
بریدی
بریدم
تو از من
من از خود
هر شب از اینترنت شب را خوش گفتم
اماا الان خودم شب را خوش میگویم...
.
.
.
عاشقی در زیر باران میرفت...
گوش میداد به صدای قطره ها...
او عاشق نبود!!
او عاشق عاشق بود اما زخم خورده...
عاشقی زخم خورده در زیر باران میرفت...
گوش میداد به صدای...
به هر سمتی که میرم
دو چشمت جلورومِه
حرکت می کنه عشق
بادل شونه به شونه
نمیتونم از چشات
یه دم سبقت بگیرم
پریشونم ای خدا
دلم می خواد بمیرم
کارگر معدن بوده ام در یورت
سرباز بوده ام در میرجاوه
اتش نشان بوده ام در پلاسکو
سیل زده بوده ام در نوروز نود و چند !
من کم نبوده ام
من اینهمه بوده ام
بعد از تو ...
نرگی ذکریا
تا آمدی در پیش من تکمیل شد عشق
رفتی!! به آه و درد و غم تبدیل شد عشق
بعد از تو روی قلب خود سنجاق کردم
تا اطلاع ثانوی تعطیل شد عشق
علی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی