شعرعاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرعاشقانه
آغوش خود را باز،کن فصل زمستان است
در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یعنی که باید گرم باشیم از،تنور عشق
آب وهوای شهر وقتی برف وبوران است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان قلب ما مهمان است
بر گیسوی یلدایی ام شانه بزن با عشق...
بستم دل خود به چشم مستت جانا
جز عشق تو در دلم نروید زیبا
هر جا بروم ، به یاد تو خسته دلم
بی تو دل من نمی تپد تا فردا
....فیروزه سمیعی
نام غزل: درد بی درمان
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده، شد غصه ما
بی وفایی در زمانه بد خدایی می کند
باوفاها هم شدن در این زمانه بی وفا
درد من از آشنا شد همدم من وای من
زخم...
❤️❤️❤️
شعرهایم از خودم سرسخت تر دل بسته اند
من فراموشت کنم ، این ها که ول کُن نیستند ...!
وحدت حضرت زاده
آب بودند و خاک
سازشان ناکوک اما؛
گِل شدند.
شور میشود
هر چشمی که تو را میبیند
-آروین شاه حسینی
سن تکجه بیر جان دییلسن منیم اوچون بیر دونیاسان...
گونش سن آیسان کیهاندا کهکشاندا ثریاسان ...
سعید هجران
این قلب هجران کش چرا حسرت تمنا میکند..
چون قلب عشق گم کرده است باز از نو پیدا میکند...
دوبیتی سعید هجران
در مستی خماری من هجران تو دارم
دور از تو دردمندم جز تو درمان ندارم
تو درد من نخواهی زودتر بگو چه خواهی
من پرتوئی از جانم تو جان جانی یارم
فلسفه عشق سعید هجران
چگویم از رخت بسته زبانم
ز توصیف دو چشمت ناتوانم
تو آن عاشق کشی من عشق مرده
بیا زنده بکن عشقم جوانم
بیا تا غصه ها پیرم نکرده
بیا تا هست این نام نشانم
فقط میخوام ببینمت همیشه
نرو پیشم بمان پیشت بمانم
تو یک شاخه گلی در این گلستان...
کنارت سبزم از لبخند و بوسه
نمی شناسم غم و دلواپسی رو
من انقد دوستت دارم که چشمام
نمی بینه توو دنیا هیچکسی رو!
سیامک عشقعلی
در پریشانی موی فر یار
در هراسانی چهره اش بی اختیار
دل سپردم دل که بردش بی رحم
گیر کرد دلم به مویش در خم
ناگهان سر داد فریاد عقلم
به سطوح آمددگر او کم کم
وای ای دل که تو خاموش باش
کم بگو باشی برایم ای کاش
دل...
من آن صیدم که در پی صیاد می روم
با گلویی در حسرت فریاد می روم
زور من به سنگ های قلبت نرسید
اینبار ولی خودم سراغ فرهاد می روم