متن بهار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهار
بهار،
آفتابگردانیست
که رو به رؤیاهایم شکفته…
گردیده بهار از: گل و گلشن بِنِویس
با شبنمِ مِهر از: تبِ سوسن بِنِویس
احساس کن عطرِ نفسِ عاطفه را
از بوی خوشِ عاطفه حتما بِنِویس
(فروردین)
موسم فرّخ فروردین است
فرصت نسترن و نسرین است
رستخیزیست دگر، فصل بهار
که مصفا و بهشت آیین است
کِلک نقّاش ازل را بنگر...
گر تو را چشم حقیقت بین است
آفرین بر قلم صنعش باد
پردهای زد که بسی رنگین است
بس درخشان شده هر جا ، بینی...
بهار شکوفا شد
در احساسِ سبزی
که تنها تو
بهارانهاش هستی
عاشق میشوم؛
وقتی،
بهار،
اینجا،
می خندد...
عاشق میشوم؛
وقتی،
عطر نفسهای بهار،
گل به گل،
دشت احساسم را،
به باوری سبز می نشاند...
دشت، تا دشتِ دلم، گشتم؛ رسیدم، سبزه زار
منتظر در راه هستم؛ تا بیایی، با بهار
زیر بارانم؛ ندارم، چترِ دستانِ تو را
بازگرد از جان؛ بشو، بهرم دوباره، سایهسار
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّکَ الْفـَــرَج)
« بهــــار »
اندک اندک، آمده از ره ، بهار
تا کند دشت و دمن را گلعذار
میزند شانه به گیسوی چمن
با نشاط و خرّمی، دست بهار
ابر رحمت میچکد بر بام شهر
میشود جاری دوباره جویبار
غنچهها گل میکند بار دگر
میشود خرّم بساط...
دلهایمان میان دو نور سرگردان است…
از یک سو، عطر بهار در کوچهها، و از سوی دیگر، نسیم شبهای قدر که جان را میلرزاند.
چه تقارنی!
بهاری که زمین را تازه میکند و شبی که تقدیر را.
میگویند: "شبِ قدر، شبِ برگشتن است."
پس اگر آرزویی جا مانده، اگر دلی...
نوروز آغاز دوبارهی زندگیست؛ به بهار خوش آمدیم.
بهار که میرسد،
زمین، دستهای سبزش را به آسمان میرساند،
و شکوفهها، گونههای زمین را بوسهباران میکنند.
پرستوها، سرود تازهای در باد میخوانند،
باران، نامی از نور بر پیشانی خاک مینویسد،
و من،
در عطر نَمهبارانِ این لحظه،
با تمام جان،
شکوفا...
به نام حضرت عشق
بوی گل و سبزه و سمن و نسرین
بوی عشق و دل و دلداده و پروین
صنما قبله نما جان ودلم را به فدایت
که چگونه قدحی داده ای بامهر و وفایت
که طبیعت شده زیبا از لطف و نگاهت
دلدارا *حول حالنا* خواهیم از لعل...
سوره ی شقایق ..
بسمه تعالی
رسید مژده ، دوباره بهار می آید
شمیم یاسمن و عطر یار می آید
همیشه جامِ نگاهم پر از ترانه ی توست
به این بهانه ، مکـرّر بهار می آید
برای آمدنت رنجِ عشق کافی نیست
به پیشوازِ تو ، چون انتظار می آید...
ایستاده مرا بگیر باد!
این عکس باید برسد دستِ بهار
برسد دستِ زنانهترین شاخهاش
باید ببیند که روزگاری
برگها
از دستِ تنهایی
به خش خشِ خود
میافتادند...
بهار آید و بویش مستی آورد،
دل خسته ز غمها دستی آورد.
برآی ای نسیم از خواب کهن،
که خاک از نفَسَت مستی آورد.