متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
مرده ای در تحرّڪم انگار
حسرت گور در دلم مانده
دیگر از زندگی شدم ،،،ارضاء
جای چنگش به گُرده ام مانده
مثل دیوانه ها شدم ،،، انگار
با خودم حرف می زنم گاهی
اینهمه اسم توی گوشی تو
تا بفهمی چقدر تنهایی
کافه ای دنج ...شهرک ولیعصر
ساعتِ پنج ونیم...
«تنهایی»
با لبخند های تو
معنا می شود
روح، روح است
چه یک پیکر
چه صد پیکر
علیرضانجاری(آرمان)
انگار کتابی قدیمی هستم در
دورترین نقطه جهان
لابه لای قفسه های چوبی
نه کسی میخواند
نه کسی میداند...
دنیا به من گفت سرت را روی زانو هایم بگذار و بخواب اعتماد کردم ، رها شدم در آغوشش بیدار که شدم دیدم آبستن تمام خاطرات تلخ و شکست ها و غم ها شده ام ...
آه هر چه سرمان می آید از اعتماد است وگرنه کدام مردی آبستن میشد...!
نمیدونم از کجا شروع کنم برات بگم
از شکست هام؟
زخم هام؟
تنهایی هام؟
اشک هام؟
انقدر زیادن که نمیدونم از کجا شروع کنم
میخوام تمومش کنم
تا اون زخم ها تیکه پاره ام نکردن
تنهایی ها دیوانه ام نکردن
شکست ها ضعیفم نکردن
اشک ها غرقم نکردن.....
صدف مسعودی
قد کشیده اند
دلتنگی هایم
لابلای خاطرات غبار گرفته
تنهاتر از همیشه
در سکوتی سرد
در انزوای تنهایی و درد
کسی نیست جز حسرت و آه
جز بغضی جانکاه...
خسته ام
لبریز اشک
و چه غریبانه است امشب
شبی که
قد کشیده اند دلتنگی هایم...
بادصبا
با طلوع صبح و
رقص گلبرگِ شقایق و نسیم
و به همراه گل شمعدانی
که لبِ پنجره ها می خندد
من تو را
هر لحظه
هر کجا
می خواهم
و تو را
می خوانم
با سرودِ رودی
به دل تنگ و نگاهی که تو را منتظر است
ای که چون...
امان از این شبِ تنهایی و غم
امان از لحظه های پر ز ماتم
دلم تنگ است کجایی؟ مهربانم
که پشت دلخوشی هایم شده خم
بادصبا
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
بادصبا
همه خوابیده اند
آرام
و من
بی خواب و نا آرام
که دور از چشم تو امشب
پرم از حس تنهایی
دلم تنگ است و
چشمانم
شده ابری و طوفانی
بیا
آری بیا دیگر
که بی تو
باغ دل غمگین
بهاری نیست ، بهار من
تمام لحظه پاییز است
و...
نی
همیشه آه می کشد
حتی در حضور تو
یا کنار مترسک ها
گوش کن!
خود خوری
درجا مجنونت می کند
که ای وای
از بُهت تنهایی
علیرضانجاری(آرمان)
سلام ای گوهردرخاک افتاده،ای چراغ خانه دل،ای تویی که درعالم وبین آدمیان تنهایی،نمی دانی چه شد عمرگران مایه!..تویی که لبخندت روشنی بخش این زندگانی ست،بامن بمان وجهانم باش!درکنارم باش ای خودهمیشه درمن!
نگین رازقی
ﭘﻴﺸﺎﻧﻰ ﺍﻡ ، ﭼﺴﺒﻴﺪﻥ به ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ، ﺧﻴﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺭﺍ …
ﻋﺠﺐ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺗﻮﻗﻌﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ !
قدمهایم در خاکستری تنهایی عشقم سست تر شده است
این خاکستر عشق مرا به جنون می کشاندخاکستری که نه توان دورریختن آن را دارم نه توان پرستاری از آن
تو کجایی در فراسوی این تنهایی مهلک تورا گم کرده ام به فریاد این دل تنهایم برس کجایی......
کجایی؟
که با آمدن صبح
دوباره خورشید نگاه می کند
از پشت پنجره
به من و تنهایی ام
و من
محو در خیال با تو بودنم
بیا
برای همیشه بیا
تا چشمانم
به آفتاب نگاهت
پلک بگشاید کنار تو
و بشنود گوشهایم
زیباترین
موسیقی زندگی بخش را
از لبان تو...
از آدم ها متنفرم...
هرگاه میخواهم نسبت به آنها بی اعتنا باشم و این تنفر چندین ساله ای که آنها باعثش
بوده اند را دور بریزم، با رفتارشان مرا آزار داده و این نفرت را بیشتر می کنند. ترجیح میدهم در دنیایی دور از انسان ها زندگی کنم!
هر چقدر...
باز هم امشب
خیالت
دوخته
چشمان خیسم را
به سقف آسمان و نیست یاری جز سیاهی
تا بگویم بی تو
تنگ است
چون قفس
ساعات تنهایی
وبی ماه است امشب آسمانم بی تو و
بی رحم می تازد در آن ، تاریکی مطلق
و می دانم
که دلتنگی
نشسته در...
یادت
هر شب کنار پنجره ی تنهایی
مرا می خواند
و من با نگاه منتظرم
پناه می برم به آغوش شب
جایی که ابر انتظار
قطره قطره نداشتنت را
بر من می بارد
مجید رفیع زاد
گوشی ام زنگ می خورد
سراسیمه خودم را به آن می رسانم
نفس نفس می زنم.
شماره ی تو نیست... بی تفاوت گوشی را زمین می گذارم. امروز درست سه سال و چهار ماه و سه روز و ده ساعت و دو دقیقه است که تو رفته ای و من...
قد می کشد
پشت پرچین تنهایی
نهال خاطره ات
بادصبا