متن شب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شب
ستاره ها
-گوشوارِ کهنه ی آسمان -
بر شب آلودگان طعنه می زنند
من اما
در گوشه ای از زلالِ تنت
آوازِ صبح را
زمزمه می کنم.
چراغِ بیمار، کوچه
خیره است
به بی خوابیِ چشمانم،
شب را می نوردم
چون کولیانِ آواره
از پیِ تو،
ای وایِ من اگر
بر شانه ام بیفتد
بختکِ خواب.
کویر می بارد
از چشم هایِ ابریِ من،
زنی با چترِ باز می گذرد
شب،
روسیاه است
- بی فروغِ ستاره و ماه-
شب،
ادامة دیروز تاریک است.
پیش از سپیده
چشم هایِ تو می دمند،
پیش از شب
زلف هایِ پریشانت،
ستاره بارانی است
میان گرگ و میش وجودت.
شب زیباست
وقتی
از لابه لای لحافِ سیاهش
سوسویِ ستاره ها
پیداست
شبهای ما،
این گونه سوراخ است.
در شب عمیق خوابم خواب آرزویی
در هوای خیالم بر فراز آسمانی
میرسد باغی از شدت آرزوی دلم
پر از گل آرمان و پرواز پرندگانی
درآ در پی این خواب بی پایان من
و بیاب مقصدی برای روح آشفتگی
غزل قدیمی
شب اتفاقِ قشنگیه
اگه تو ماهِ من باشی
(رامین فاخری)
شب اتفاقِ قشنگیه
اگه تو ماهِ من باشی !
رامین فاخری
شب است و آغاز دلتنگی
حجم نبودنت
از چشم هایم پیداست
و مژه هایم
سرشار از باران خاطرات توست
اما چه غم شیرینی است
که به امید نفس کشیدنم
کنار چشم هایت
در انتظار مهر نگاه تو باشم
مجید رفیع زاد
این دل که نِی می زندُ
در سکوت شبُ باران ، می خواند...
همان قوی عاشقی ست
که روزی در فراق یار دیرینه اش
و در مسیر تندبادِ زندگی ،
مسیر عاشقانه ی زندگیش را
به دست فراموشی سپرد...
بهزادغدیری
همه احساسات ما در شب پررنگ تر هست ، چشمهایت را میبندی و خاطره ها یکی یکی از جلوی چشمانت رد میشوند ، و تو میرسی به این حرف که در عاشقی کردن شب هایش سخت است ، روز که میشود منطق حکم فرما مطلق است و تو به بهترین...
هر شب بغض در من طلوع می کند
و خزان دست از سر آسمان چشم هایم
بر نمی دارد
بیا عشق را در من زنده کن
تا که همچون نهال
میان دامنت سبز شوم
بیا که من در انتهای هر شبم
بهار آمدنت را
انتظار می کشم
مجید رفیع زاد
شب های بی تو بودنم
سرشار از عاشقانه های توست
وقتی که هوای خواستنت را
به خیالم گره می زنم
مجید رفیع زاد
از برکه ی صد سراب جوشیدی
پیراهن زرد خواب پوشیدی
بوسیدمت... آسمان که می بارید
در جمجمه ام شراب نوشیدی
هر شب کنار بساط دلتنگی
با خیالت خلوت می کنم
و به آرزوهایی می اندیشم
که تنها با تو محقق می شدند
ای کاش که یک شب
مهمان خلوتم می شدی
تا برای چشم هایت بداهه می گفتم
و دستانم در آغوش موهایت
به خواب می رفت
مجید رفیع زاد
تب های من، پُر از، بهانه ی عشق ست!
لب های من، پُر از، ترانه ی عشق ست!
شب های من، پُر از، ستاره ی احساس؛
دنیای من، پُر از، جوانه ی عشق ست!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)
در حوالیِ من خیلی وقت است که خورشید،
در پس ِتاریکیِ شب ها نتابیده!
از آن زمان که طنین ِصدای تو
جایش را به سکوتِ خانه داد،
شب شد، و تا ابد تاریک ماند…
پریا دلشب
خواب دیدم که آمده ای
پاییز بود و زوزه ها داشتند خانه باد را
از جا می کندند.
شب از کاسه اندوه،
برای آسمان می برد
و من/
زیر نور بلند شمعدانی ها
انگشتان شعرم را
در خون می شستم.
تو آمدی!
دنبالم می گشتی
در همان شعری
که گمت...