متن احساسات عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات عاشقانه
یک شهر شده آشوب و دل ما شده ویران...
از دست دو چشمون سیاهت...
در خیابانِ غزل، اسمِ تو معنا میشود؛
کوچهباغِ عاشقی، با مِهر، پیدا میشود؛
روی هر کوچه، شماره مینویسم؛ چون فقط،
گفتنِ حرفِ دلم، با رمز و ایما میشود!
چگونه سر کنم لحظه لحظههای خود را
نزدیکم اما خیلی دور، ای مردم شهر
هر زندهای یک قصه، قصهام گنگ و ناشناخته
کلمات میرقصند، در دلم، مانند یک رویا
به هر گوشهای میروم، خاطرات شگفت
بوی عشق و مهربانی در هوای سردم بماند
چشمانم را میبندم، تو را در ذهن...
ایستادهای
تنهایِ تنهایِ تنهایِ تنها
پایِ چهارفصلِ پاییزم.
تو
تنها شکوفهی درختِ بختِ منی...
من از نجوای پروانه،
در گوش گل،
دانستم:
«عشق»،
راز و نیاز است!
سلام از فاصله هایی
که انبوهی از دلتنگی ست
از احوالپرسی هایی گاه وبیگاه
از شعری که هر واژه اش مرا
زیر سوال می برد
می خواهم
سلام دوستت دارم را
آبی بنویسم
بی مروّت گشته دنیا، با تپش های دلم؛
لیک در دریای دل، «احساس» را بارانده ام
در جوش و خروش دریای جنون
صدای سرخ عشق
با پژواکی ارغوانی
دریا، دریا
وجود سرگردان مرا
به تلاطم امواج حیرانی
میهمان می سازد...
مثل غروب پر معنایی
گریه که می کنی
رنگ آسمان کدر می شود..
تو....
از کدامین اتفاق افتاده ای
مرورت که می کنم
شادمانی از گونه هایم سُر می خورد
مرا....
ببر به جایی که
هوای تو
نیست....
ماבرم عاشقانـہ هایم براے توست
سرت را بر روے شانـہ هایم بگذار בستاט پینـہ بستـہ ات را بر בستانم بـבـہ
نـ؋ـس هاے گرمت را پخش صورتم …
غمت را پنهاט مکن
ـבرבت را ب جانم ببخش..
قصـہ ای بخوانم گوش کن
شایـב من هم بتوانم انـבکے مثل تو
ماבرے کنم...
گم کرده راه، با چمدانی از انتظار
در ایستگاهِ شاید و امّا گریستم
امشب که میان چشم من بارانیست...
آیا نم باران زده بر خاطر تو...
هر بار که خندیدی...
دیوانه ترم شد دل...
برای
گوشه نشینی ام
جایی
درگوشه ی دلت
داری
به باران دل نبند هرگاه ، دلتنگت شود می بارد..
دلم هوای بارانی می خواهد عشق ورزیدن و ب نفس افتادن..
آ ی عشق،
دور از منی،
و کف دستم از عطر نارنج تو پر است....
دل دیووانه پسندم...
کرده ارزو امشب...
دو سه بوسه از لبانت...