متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
من از نم نم باران
ترسی ندارم
مرا همان سیل قبلی
سال هاست باخود برده...
سید عرفان جوکار جمالی
خشت خشت قلب خود را با غمی پوشانده ام
بیمِ ریزش من ندارم، بَم شدن عاداتِ ماست
سید عرفان جوکار جمالی
آن شب که رفت
دگر مال او نبودم ، دگر مرا اونجور که باید صدا نکرد
دگر فرصتی برای حرف های ناگفته نداد ... فرصتی برای خداحافظی
و بعد از آن
هیچ شدم ... سردرگم در یک شهر غریب
تا به حال شب زنده داری کرده ای
برای عشقی که سهم تو نمی شود؟
تا به حال درد کشیده ای برای رویایی که
هرگز به واقعیت تبدیل نشد
تا به حال کویر شده ای که سراب ببینی آمدنش را
تا به حال هزار بار مرده ای و زنده بشوی...
برای تو می نویسم
برای تویی که شب را برایم قبرِ تاریکی کرده ای که
ناله هایم گوش گورستان را کر کرده است.
برای تو می نویسم که خورشیدِ آسمانم را با رفتنت
سیاه کردی،و بعد از تو با هر پاک کنی که کشیدم
این لکه ی ننگ بدتر شد......
آرزوهایم را دفن کردم در ،دفتر خاطرات دلم
چه کسی داند،در هر ورقش چه ها گذشت در این عالم به دلم
عشق و جوانی برفت ،درد فرزند ماند در هر شبانگاه به دلم
مرا به خوشبخت ماندن سوگند دادن وای برمن چه ها آمد بر دلم
شعر :خانم المیرا پناهی...
دلم میسوزد برای ماهی هایی که از ترس کوسه ها دریا را ترک کرده اند و به آغوش خاک آمده اند ..
دگر نمیدانند کار خاک .،دفن کردن است.
المیرا پناهی درین کبود.
حلالم شو
پیدایم کن !
حلالم شو
حل کن مرا
در لابه لای فصل های تنت
در این کوچه های پر کوچ
پلک به پلک می بارد غم
و یکی یکی می زند به خواب مرا
تا نبینم که چقدر سنگین است
عمق فاجعه ی نبودنت
رهایم کن !
از...
وچه سخت است!
خواب برای کسی پایان خوشی هاباشد
وبرای دیگری شروع دلخوشی ها....
نگین رازقی
من نوحه سرای دل ویرانه ی خویشم
من شمع خودم، هم گل و پروانه ی خویشم
سید عرفان جوکار جمالی
بغض کرده شبیه هوایی تلخ
خسته مثل سقوط شده بود!
با خودش هم نداشت سر حرفی
او دچار سکوت شده بود...
◽شاعر: سیامک عشقعلی
همه گفتند که او شاعرِ غم هاست پدر!
مگر این زخمی دلگیر خودش خواست پدر؟
من و یک سایه ی تنها، من و یک شهر سکوت
پسرت خسته ترین آدم دنیاست پدر!
◽شاعر: سیامک عشقعلی
سکوت کرده ام...
و شاید این سکوت وهم انگیز حکم تفکر را دارد... شاید دست آویزی است تا زخم ها و جراحات عمیق قلبم، سر باز نکنند و مرا در باتلاق عمیق درد رها نسازند...
سکوت کرده ام...
خیلی وقت است که دیگر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن...
من به دیوار خودم تا چه زمان تکیه کنم !؟
صد هزاران آرزو در گور بردن مشکل است