متن انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار
دلتنگم و جز روی توام نیست قراری....
ای وصل به تو صبر و قرارم کجایی...؟
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
اومدی ذهنمو مشغول خودت کردی و بخاطر یچیز الکی گذاشتی رفتی
نمیدونم
برمیگردی و دوباره پیام میدی یا نه
نمیتونم با خودت حرف بزنم و حرفامو اینجا میریزم
اعتماد کامل ندارم بهت هنوز هرچیزی که توی این چند روز گفتی برام پشت هاله ای از ابهامه
که آیا واقعا حقیقت...
اینجارو از یاد بردی نمیدونم نگاهش میکنی یا نه
اما نگاه
من هنوز دارم برات مینویسم
برای تو
این روزا که دوباره ارتباط گرفتی
این روزا که منتظرم جواب بدی تا بفهمم باید چیکار کنم
منتظر بمونم برای خواستگاریت یا فراموشت کنم
این روزا شیرین میشه بعدا
مطمئنم
حتی اگه...
چه قطارهایی که آمدند و رفتند
تا توانستم فراموش کنم خاطراتی را
که در آن توقف چند ساله در
ایستگاه تو داشتم...
روزهاست در خیابان سرگردانم
اما از تو هیچ نشانی ندیده ام
در میان خنده و گریه آدم ها
از تو شنیدم و جانانی ندیده ام
گویند می آیی و غم میبریم از یاد
اما با غم تو دگر رهایی ندیده ام
دیده خیس و چشم به راه جمعه
سو دگر...
نمیدانم چه رازیست که جنس هوای پائیز یک چیز دیگر است. تصور کن تو با صدای لالایی باران خو گرفته ای و از خش خش برگ ها می گذری، این عجیب نیست، تو عاشق پائیز و بارانش میشوی.
انتظار همچون شعله ای هر ثانیه در قلبم می سوزد و گرمایی...
دیگر مرا به درد فراقت شکیب نیست
زیرا امید دیدن رویت نصیب نیست
دردی نشسته بر دل چشم انتظار من
حتی دوای درد من امن یجیب نیست
هر چند عمر من همه طی شد درانتظار
آب ازسرم گذشت که این هم عجیب نیست
خو کرده ام به درد وتب انتظارتان...
*اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلٖیِّکَ الْفَرَج*
بیا که خانهٔ جهان، خراب شد نیامدی!
جهان بدون روی تو عذاب شد نیامدی
نقابِ چهره را فکن که طاق شد توان ما
اگرچه کرده های ما حجاب شد نیامدی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
در امتداد ثانیه های سرد انتظار
بی تابانه تو را می خواهم
ای کاش چشم هایت
شاهد بی قراری هایم می شدند
که چگونه قلبم
برای بودنت پر می زند
کجایی که دلم می لرزد
برای این همه تنهایی
بیا که می خواهم
میان تابستان آغوشت
پناه بگیرم
مجید رفیع...
و شب
سکوت مرا قاب گرفته است
وقتی تمامیت مرا پنجره تسخیر می کند
کوچه در حجم تنهایی ست
و پیچک خیال من
به سرشانه ی دیوار انتظار
راستی تو در کجای اتفاق این شبی
که من صدای موسیقی نفس هایت را
در حجم تنهایی ام نمی شنوم ؟!!!
یلدا رسید و حلقه ی مَردم به دورِ او
من، ایستگاهِ آخرِ دنیا، به انتظار...
«آرمان پرناک»
یلدا رسید و حلقه ی مردم به دورِ او //
من ایستگاهِ آخرِ دنیا به انتظار!....
«آرمان پرناک»
جنگ
کلاه بر سرشان گذاشت
باد
بی صورتشان.
سربازانِ پس از جنگ
سر از دنیایی در آوردند
که هیچ صورتی
انتظارشان را
نمی کشید
«آرمان پرناک»
دست ها بر پنجره
شیشه می کِشند
آه به آهِ دهان...
قفل، فاصله، ماه :
مواد لازم برای مردن !
«آرمان پرناک»
در دفتر خاطراتش نوشته بود:
کسی که درگیر سندروم دختر خوب بودنه؛ یه روزی این حقیقت رو متوجه می شه که اگه با تلاش اش تبدیل به مشهورترین و ثروتمندترین و قدرتمندترین دختر جهان بشه؛ باز هم احساس ناکافی بودن اونو از پا درمیاره؛ این احساس نادیده گرفته شدن و...
انتظار به سر رسیدن
مثل رسیدن درختان گیلاس ته ِباغِ
نرم و شیرین و آبدار
گیلاس را گفتم
یا بوسه را....
صبح ها با موهای ژولیده از خواب بر می خواستند و
غروب ها با کوزه ای شکسته از چشمه باز می گشتند،
خواهرانم،
عطر گیلاس های نرسیده را تداعی می کردند،
بوی انتظار!
انتظاری که همچون پیچک از پنجره آویزان بود.
انتظاری که شبیه غبار مرگ بر برگ ها نشسته...
به وسوسه ی دیدار
پنجره را به دیوار اطاقم نقاشی کردم....
آنقدر صبر کردم
تا قامت دیوارم تَرک خورد...
دلِ پنجره به آرزو شکست.
اطاقم کور شد و
تو نیامدی.
✍️ آدل آبادانی
عشق، یک ساعت شکسته است؛که هیچ گاه نمی داند، زمان کجا می رود، اما همیشه در انتظار می ماند...
....
....فیروزه سمیعی
جایی نرو! بچرخ فقط در مدار من!
ای ماه…! ای ستاره ی دنباله دار من
باید جهان و نظم قدیمش عوض شود
هر کار می کنم که تو باشی کنار من
دادم عنان زندگی ام را به عشق تو
از اختیار عقل گذشته است کار من
چون سنگ کوچکی ته...
گر نیایی تا قیامت انتظارت میکشم
منت عشق از نگاه پر شرارت میکشم
ناز چندین ساله چشم خمارت میکشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم
انتظار، واژه ای است که در دل هر انسانی معنا پیدا می کند. هر کدام از ما در زندگی مان لحظاتی را تجربه کرده ایم که در آن، انتظار کشیده ایم. انتظار برای دیدن عزیزان، شنیدن خبری خوش، یا رسیدن به هدفی بزرگ. انتظار یعنی لحظه هایی که با هر...