متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
ای کاش میدانستم در کدامین نقطه شهر هستی
تا همچون
پرنده ب سویت پرواز کنم…
ای کاش میدانستم در کدامین خاک قدم میگزاری
تا سرمه کرده
ب چشمانم بمالم
ای کاش میدانستم ب فکر کدامین لحظه آشنایی مان هستی
تا برای
خود جاودان سازم
ای کاش میدانسم کدامین خاطره را...
دلتنگ هوایی هستم ک در آن نفس میکشی
و
دلتنگ نفسی هستم که ارامش جان است
دلم هوای بارانی می خواهد
بوی هیزم و اتش
را
دلم خش خش برگ پاییزی می خواهد
بوی لبو و فتیر داغش
را
دلم پیراهن گلدارر ، می خواهد
بوی عشق مادر و دست پر مهرش
را
دلم حوض پر از ماهی می خواهد
بوی سیب تازه و نارنج آبدارش...
شوقم از آغوششیرینها و لیلیها گریخت
شور دنیا قدر شیدایی من میدان نداشت
وقف
از همان اول خرد با عشق چون پیمان نداشت
داستان خضر و موسی تا ابد سامان نداشت
شوقم از آغوش شیرینها و لیلیها گریخت
شور دنیا، قدر شیداییِ من، میدان نداشت
از قضا دل بر کسی بستم که خود دلباختهست
دل ولی بر باخت دادنهای من ایمان نداشت
چشم...
1... آنکه جان میدهد از بهر نگاه تو منم...
2... منم آنی که برای دیدن چشمان تو جان میدهد...
3... آنکه جان میدهد از دیدن چشمان سیاه تو منم...
خاطراتمان سالهاست در کوچه های دلتنگی
گم شده است.
در میان قصه های بی پایان ،نفسهای خسته و
فریادهای جسته از گلو،
در هجوم اندوه برگهای پاییزی به خواب رفته.
و ما مانده ایم ، چشم به راهِ راهی که می دوید و می گریخت.
اینگونه گیر افتاده ایم در...
وقت کردی سری از این طرفها بزن
که نه تنها من
که پنجره و پرده و دیوار همه دلتنگ تواند
و فنجان چای نیز از دوریت به سوگ نشسته
بوی مهربانیت را نفس می کشیم
آسوده نبودم در این ره که تو بردی دل من را
آرزو شده ای و در دلم خفته ای
آن هم آرزوی محال در خیال خام
چای را خیلی دوست دارم و قهوه را کمی
هردو را جلویم میگذاری
و من قهوه را انتخاب میکنم که رنگ چشمان توست
لب و لوچه فنجان چای آویزان میشود
حمل کردن خاطراتی که پر از ،زخم است درد دارد
ای کاش موقع رفتنت، خاطرات و در کوله ات میبردی ..
من رو ب نگاه ، تو سجده میکنم
چشمانت را نبند سجده هم طولانی میشود
گاهی به من فکر کن من حتی به گاهی بودن در فکرت هم راضی ام...
بعد از رفتنت به هر دیواری رسیدم
تکیه دادم…
باز امشب منم و فکر سیه چشمانت...
و همان حسرت تکرار نبودن هایت...
خاطراتت شد بغض...
بغض هایم شد اشک...
اشک هایم خیس کرد، همه دنیایم را...