متن دلشکسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلشکسته
دلم آنقدرشکسته و سوخته که نمی شود بخیه زد و یا مرهم گذاشت، باید بگردم بلکه از این چینی بند زن های قدیمی ،پیدا کنم ،که بند بزنند تمام بندهایش را ...اما با اون بندهای فلزی مرسوم نه ...
بندی برایش آماده کرده ام از بی تفاوتی و سردی .....
او مرا بازی داد !
من تمام دنیایم را به پایش ریختم
همچون ملکه ای که برای پادشاه خود جان می دهد .
او پادشاه قلب من بود ؛ عاشقانه اورا ستایش می کردم ...
و گمان می کردم او هم مانند من است اما ،
زهی خیال باطل !
قلب شکسته ای به انتهای داستان زندگی رسیده است،
دیگر هیچ توانی برایش باقی نمانده ،
به یاد انچه که بر سرش آمده دوباره قلبش از درد مچاله می شود
به یاد ان هوسی که به بهانه عشق درگیرش کرده بود از بغض بسیار خفه می شود
آری ! هوسی...
هر بار عقلم قدرت تصمیم گیری رو داد به دلم ، دلم را میشکوندن که مبادا سربازی وزیر بشه ، غافل از آنکه دل من شاه بود ، هر کس رو پناه داد بهش ضربه زد
ولی من یه سوال دارم چطور دلت اومد؟!
گویند که خدا...
ساکنِ دلهای ، بشکسته است
آری ..........
گنج در میانِ ، خانه ی ویرانه است
🔹 [ سردار ]
به ارایشگر گفت دامادی بزن!
ارایشگر با وسواس تمام شروع به کار کرد و موهای پسرک را به زیبا ترین حد ممکن درست کرد 🦋👌🏼
پسرک نگاهی به ایینه انداخت “
چشمانش سرازیر شد از اشک
به ارایشگر گفت حالا همه شو از ته بزن !!
ارایشگر متعجب و حیران...
من غمگینم. اگه دستت بهم بخوره مثل یه بچه کوچیک میزنم زیرگریه. حالم خوب نیست. میتونم اینقدر برات حرف بزنم ک نفهمیوچی میگم. دلم میخاد سرمو بزنم ب دیوار. دلم میخاد گریه کنم داد بزنم. اما میدونی من باید خوب باشم . پس خوبم . اگه بپرسن خوبی؟ میگم اره...
یه دل مهربونُ
شکستی که گناهه
یه دلی که هنوزم
خوشبختیِت دُعاشه
دلی که نمی تونه
انتقامی بگیره
دلی که پریشونه
ازخداشه بمیره ...
یادت هست
عصر پاییز را که دل به جاده زدیم و شرشر بارانی را که به شیشه می زد وتو فریاد می زدی ببار بارون که بارشت، دلنشین وتصویر آفرین است
یاد داری برگ های زرد ونارنجی را که با رقص ،دست از دامن شاخه، رها می کردند تا زیر...
دل ها شکسته میشوند
آدم ها دور
و این بین چیزی ما را به هم متصل نگه داشته است...
به اسم خاطرات!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
قرقاولی تنهایم!
زیبا و جسور،
اما دلشکسته،،،
مزرعه ای سبز، خانه ام بود
که پاییز راه در آن نداشت
ناگهان دروگرها
تابستان م را زمستان کردند...
لیلا طیبی (رها)
یادمه دور بودیم یه مدتی از هم راس یه ساعتی میگفت بهم زنگ بزن باهم ماه رو ببینیم اینجوری دوری و فاصله اثرش میره ...
بعد رفتنش خیلی وقته اسمونم ابریه ....
دوس دارم شکست عشقی رو خیلی واضع بگم
فک کنین فصل زمستونه و بارون روی اسفالت می باره تمام درز های اونو بارون میپوشونه حالا سرما باعث یخ زدگی اون بارون لای شکستگی ها میشه منجمد میشه حجمش زیاد میشه فردا اون روز هیچ کس تکه های یخ رو نمیبینه...
ایا من دیونه ام ؟
هر وقت دلم میگیره میرم روی همون نیمکتی میشینم که همیشه منتظرت میشستم
یا لیست اهنگ هام شده ده تا اهنگ قدیمی که تو برام فرستاده بودی
پیرهنی که تو بهم کادو دادی و حتی یک بارم نپوشیدم
صدات که همیشه توی سرمه
اره من...