متن زمستان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زمستان
با هر پرتوی نورانی خورشید که از آسمان بر ما می تابد، یک صفحه تازه از زندگی برای ما باز می شود. حتی وقتی که سرمای زمستان بر ما سایه افکند، گرمای خورشید را در اعماق وجودمان احساس می کنیم و این حس ما را با اشتیاق و نشاط پر...
ابر هم زن است!
مگر نه اینکه زمستان می شود،
درد زایمان می گیردش و
تگرگ می شود...
شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی
در برگ ریزان، کودکی می گرید،
نامش زمستان است!
در یخبندان، صدای پای دختری به گوشم می رسد،
نامش بهار است!
در میان گلزارها، صدای بانویی را می شنوم،
نامش تابستان است!
در زیر تابش و گرمای شعله های آفتاب،
صدای ناله های زنی شوهر مرده را می شنوم،
نامش...
زمستان با لبخند ابرها می آید
در برف های سفید آسمان می بارد
طعم خنکای زمین به دل ها نشسته است
پاییز نیز خسته از خداحافظی هاست
جنگل ها درخشش و زیبایی را در دام می اندازد
برگ های زرد رنگ در هوا می چرخند
صدای غم پاییز به گوش...
در رویایی سفید و برفی
خاطرات به زیبایی زنده می شوند
زمستان را تماشا کنید از پنجره ها
بیایید گرد و غبار غم را با هم بشوییم
به طبیعت، زمستانی را هدیه کنیم
به برف ها و آدم برفی ها پناه ببریم
خاطره هایی از دوران کودکی بازگو کنیم
در...
روزی نو برفی با زیبایی و آرامش آغاز شد،
خورشید صبح، با شوق و درخشش خاصی به پا خاست.
از پنجره دلنشین به سراغم آمد،
طراوت و شادی را با خود آورده بود،
و در اوج امید و آرامش، منتظر من بود.
از فنجان چایی گرم لذت می بردم،
کوچه...
در سکوت سنگین زمستان، آهوی تنها ایستاده است،
در جنگلی پر از برف، که درختان آن مانند ارواح درهم پیچیده اند.
شاخه هایش مثل شاخه های درختان به سوی آسمان می رسند،
می درخشد با درخششی که هر چشمی را به خود جلب می کند.
در غروب یک زمستان، برف ها بر دشت می نشینند
نقش عاشقان بر زمین نقش می بندد
سکوتی صمیمی، در هوا می پیچد
و آرامش بر دل ها می نشیند
برف ها در آغوش زمین آرام می گیرند
و زمستان طراوت را با خود آورده است
این غروب زمستان، حس...
غرق در برف، زمین خوابیده است
سرد و ساکت، اما پر از زیبایی
درختان خاموش از بارش برفی می لرزند
و هوا را با آهنگ زمستانی خود پر می کنند
از پنجره ها نگاهی به دنیای سفید می اندازیم
و در قلب هایمان شعله ای از امید روشن می شود...
عنفوان زمستانم
پنجه به تاراج می زنم
بر هنگفتی برفم
کولاک!
تفسیر کن
این عادت غریب را
زمستان شد و تو نیامدی و خاطراتت در ذهن یخ بستند....