متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
رفتی
و
دنیام شده؛
متروکه ای بی سَرنشین.
به یاد پدرم🖤
دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز!
سهم خودت را بنوش..
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد.
دگر نیست،
و این آغاز دلتنگیِ من است.
جان کلام ما همه اینجا مسافریم
دل خسته از این زندگی درد آوریم
دنیانگشت چون بمراد دلی سزاست
از خیر این جهان غم انگیز بگذریم
آرام،بی آنکه
کسی بفهمد
خاکستر شدم...
آن دست که برای
برای نوازشم آمد
مرا در هوا پخش کرد
من،آتشی نبودم که ببینی
یا با آن گرم شوی و نورم را ببینی
من،فقط بی صدا میسوختم
آدم زنده به محبت نیاز دارد
و مرده به فاتحه...
ولی ما جماعت برعکسیم!
برای مرده گل میبریم و فاتحهی
زندگی بعضیها را میخوانیم..
گوییا دیدارِ روی ماهِ یار
چون سهیلی بینشان، نایاب شد
ذرّه ذرّه، شورشِ موجِ دلم
بس که رویش را ندیده، آب شد
همه مرا به خدا سپرده اند و رفته اند،
جز دلتنگی تــــــــــــــو...
میخندیدند
میخندیدم
صدایم را نمیشنیدند
حرف میزدند
حرف میزدم
صدایم را نمیشنیدند
من زنده بودم
فقط
دلم مرده بود
و نوزادی که مرده به دنیا میآید
دست خودش نیست اگر
نمیتواند بخندد
یا حرف بزند...
مثل سابق پیشِ چشمانم نداری جایگاه...
ارام اتور /دوام اوردن
به گمانم به گمانم در میان دوام اوردن ها معنایی که برایش دوام می اوردم بی معنا شده؛ اری دیگر دویدن در کوچه ها شادی اور نیست.
دوام اوردن در خانه انقدر طول کشید تا میان کوچه مملو از تازگی و ازادگی که التماسش را میکردم،...
دیدن چشمان تو، آغاز رنج دل بود.
امشب به یادت فال قهوه گرفتم.
چقدر لبریز بود از بی کسی و تنهایی.
خطوط تنش روی پیراهنِ جا ماندهاش ماند؛
رفو نمیشود ترکهای پیشانی من!
شاید زندگی همین باشد
رقصیدن
هنگامی که درد نیز
در من پایکوبی میکند...
اشکهای من
شفابخش است
شفابخش بود
که آیینهی لال
شروع به حرف زدن نمود
شفابخش بود
که دیوار
اعتیاد به تَرَکهایش را
ترک کرد
شفابخش بود
که گلدانِ عقیم
فرزندانِ پژمرده به دنیا آورد
شفابخش بود
که پنجره
که منظره
به جنونِ باران رسید!...
شهریارَم
رفتی و شهرِ دلم بی یار کردی
هر چه گفتم من بمان
اما تو بر راهِ خودت اصرار کردی
بودنت دنیایِ من بود
رفتنت اما؛ چه زود !
دیدی آخَر؛
قلب و روحِ دخترَت تب دار کردی؟!
برایِ پدرم🖤
آن چنان تو بی خبر رفتی که من؛
از هر چه شب بیزارم
و هر ثانیه تَب دارم
و در حسرتِ دیدارِ تو؛ بیدارم
و چون ابرَکی آبستن از دریایِ بغض؛
می بارم و می بارم و می بارم و
آه از شب؛
آن شبِ تاریک و سرد و منجمد...
عجب رنج عجیب و درد ناکیست، دوریت...
دلم گرفته و سَرتاسرِ زمان؛ خواب است
دلم گرفته و بی تو جهان؛ همین قاب است.
به یاد پدرم🖤
ندارمت دیگر
پیشتر نیز
توهّم داشتنت را داشتم