متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
یک روز می آیی که شاید مرده باشم...
تا آخرش هم آدمی هرگز جوان نیست!
دیدی نمی آیی و حسرت می شود عشق
دیدی خدای قصه هایت مهربان نیست!
▪️شاعر: سیامک عشقعلی
آه...دلهامان اسیر حسرت و درد و غم است
سهم ما از زندگی دریای رنج و ماتم است
ما کم آوردیم از بس زیر سقف آسمان
زخم خوردیم از غریب و دوستانِ همزبان
نا امید و خسته از این بی مرامِ روزگار
مانده بر دلهایمان صد زخم کهنه یادگار
در هجومِ...
ای کاش
ختم به خیرهایمان
ختم به عشق می شد !
تا دیگر
حسرت گره
بر دل دست هایمان
باقی نمی ماند
مجید رفیع زاد
زمان عاشقی بگذشت و من در حسرتم بی تو
خدا را شکر از این بابت که در هر حال خوبی تو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
آغوش های تشنه ی آغوش و لک زده
یک آسمان بغل که ز حسرت کپک زده
از سوته سینه ای که غرییانه اش قضا
با رنج حسرت و غم هجران محک زده
دردی ست در دلم که مداوا نمی شود
خسته ام از گریه ها ی بی صدا
از این همه حسرت بی انتها
خسته از دلخوش به فردا بودنم...
خسته ام از ضربه های بی هوا
داغ دارم... درد دارم... مرده ام...
سفت خوردم من از شل گرفتن ها، خدا...
روزی که احساست بر عقلت حاکم شد،
وقتی که قلبت ، عقلت را دور زد،
همانجایی که بر سر دو راهی ماندی
و کاسه چه کنم دست گرفتی،
و یکبار برای همیشه شکستی،
آنجاست که میفهمی عشق لذتی ندارد...
فقط حسرت است و ناکامی
و غمش تا همیشه کنج دلت...
برگ های پاییز آرام آرام میریزد....
برف آرام آرام روی درختان بدون برگ می نشیند....
بهار شد.....
شکوفه ها آرام آرام باز میشوند
و همه اینها در نبود تو گذشت!:)
و من در حسرت قدم زدن با تو در هوای پاییزی ماندم....
و من در حسرت برف بازی با تو...
از لحظه لحظه کنار اونی که دوستش داری و کنارش آرومی نهایت استفاده کن لذت ببر شاید اون لحظه ها دیگه تکرار نشه شاید دیگه نباشه🖤!!!