متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
هرکجا، سازم رها، موجِ نگاه،
باز هم، چشمِ دلم، سوی تو هست...
زیر شلاق نگاه تو..،
بیچاره دل ماست که گرفتار و اسیر است.
وقتی توو دل میپیچه
موجِ صدای گریه
وقتی که من محو میشم
تویِ هوای گریه
وقتی که من ذوب میشم
تویِ فضای گریه
وقتی که من میمیرم
با هوی و های گریه
دیگه میدونم برات
یه کاهِ رفتنیاَم
میخونم از توو چشمات
نگاهِ رفتنیاَم
دیگه باید بدونم
نمیخوای پیشت بمونم...
تا به کی شوق تماشایی تو.،
حسرت بشود بر دل ما.
عشق
احساس است
ایمان است
پرتوییست از نگاه خدا
که در وجودمان شعله میکشد
مینویسم، عشق را در دفترم
با نگاهِ خیسِ چشمانِ ترم!
مشتاق دیدار توام.
آن دم که میگیرد ز تن چشمان تو جان را.
کاش امشب..،
تو به خواب منِ دل خسته پیدا بشوی.
تمام نقطههای دل
قلمروی دلت شده
تو پادشاه دل شدی
به یک نگاه مهربان!
وَ او محرم نشد با دل،
میانِ لحظههای عشق؛
من از دیدِ نگاهِ او،
چنان بیگانهای بودم!
دل خریدارِ محبّت گشت، با مهرِ نگاه؛
گو به چشمانت بتابد، اندکی بر دشتِ دل!
در آسمان بیانتها دنبالت میگردم😪
گفته بود میمانند که ناگهان؛
کمی ردی ازش جا گذاشت، اما این رد، تنها بوی یادهایش است که در هوا پراکنده شده. ناگهان غیبش زد، طوری رفت که انگار از اول نیامده بود؛ گویی یک توهم تلخ و زیبا بوده.
هجی کن
هجی کن صدای مرا تا مگر
کمی نام خود را تماشا کنم
دلم را به زلف سیاهت ببند
که غم را برای تو حاشا کنم
تمامی ندارد غم عاشقی
بیا تا کمی بی قراری کنیم
یکایک در این صحنه بیدلی
تو من، من تو را سرشماری کنیم
مرا...
آفتاب دگر طلوع نمیکند،
شهر تاریک شده،
خانه، از نبودنت فرو ریخت
برگرد و به زندگیام روشنایی ببخش.
بند چشمان سیاه توست،
نفس های تنم.
دستهایت را
به وسعت یک خاطره
به من بسپار
میخواهم
دوستت دارمهایم را
تا بیست
بشمارم
روزی که پایم به خانهات باز شد؛ آن روز به دنیایی از بوی خوشبختی و عطر مشترک عشق قدم گذاشتم. جهانی که به نظر میرسید سرشار از مهر و محبت و آرزوهای شیرین برای تشکیل خانوادهای گرم و کوچک است. اما تنها یک توهم بود، توهمی که پایدار نبود.
این...
من مثل شب...
با چراغهای روشنِ خانهٔ تان قهرم...
با آغوشی که دیگر سهمِ من نیست.
ڪاش امشب…
ڪاش امشب باران میبارید،
ڪاش خیابانها خیس از عطر خاطرہ میشدند،
ڪاش ڪسے در گوش دل، زمزمهاے از جنس آرامش میخواند،
ڪاش ماہ، دلش براے دلدادگان تنگ میشد و نورش را مهربانتر میتاباند،
ڪاش… ڪسے از دوردستها، بیبهانہ دلتنگم میشد!
ڪاش امشب، باد پردههاے انتظار را ڪنار میزد،...
در سیناپس های توو در تووی خیال
پژواکِ گامهایت
رقصِ جنونآمیزِ ذراتِ کوانتومیست
عشقِ ما، نه خطی، نه دایره
تلاقی انتگرالِ بینهایتِ احتمالات
در گسترهی مهآلودِ عدم است
بریل تنم را که لمس کنی
تب ام آتش میگیرد
پلک میزنی، الگوریتمِ نویی متولد میشود
پر از کُدهای حسِ نابِ تو...
دلم بهانه میکند،
برای زندگی تو را.
کاش میشد یک دم بهانه کند،
دلت هوای دلم را
رویا شده دیگر برایم بوسههایش
خوابش مگر در جوشش بستر بیاید