متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
کی میآیی؟
در امتداد روزهای بیتو، ثانیهها بیقرارند،
و من، بیصبرانه چشم بر راه گذاشتهام،
تا سایهات بر آستانهی این انتظار نقش ببندد.
باد، نامت را در گوش شبها زمزمه میکند،
و ماه، خاموش به قاب پنجرهام خیره مانده،
گویی همهی دنیا چشم به راه آمدنت دارد.
کی میآیی؟
تا...
"همه کس من"
دلم از نبودنت خزان شده،
بیتو لحظههایم رنگ غروب گرفته،
گویی که آسمان، بیماه مانده
و شبهای من در حسرت نورت، گم شدهاند.
همه کس من،
هوای نگاهت را کم دارم،
صدایت، آن موسیقی آرام جانم،
در گوش دلتنگیهایم خاموش شده.
کاش میشد،
در باد نامت را...
چون که از آواره گی مقصود جز آشوب نیست
حال ما افسرده تر ، از حال آن محبوب نیست!
رفت شادی های ما بر باد و در کنج قفس
بلبلی شوریده را آواز هم مضروب نیست
گفت لیلی حرف دل ، مجنون به راهش جان نهاد
حیف شد در عصر...
"خاله رویا"
رویا… نامش بوی خیال میداد، رنگ امید داشت، طراوت بهار را با خود میآورد. جوان بود، مثل صبحی که هنوز از نور لبریز نشده، مثل شعری که تنها نیمهی اولش نوشته شده و باقیاش در رؤیا مانده.
آمد و در دلها خانه کرد، با خندههایی که مثل پرواز...
دست بردم به خودم تا که خودم را بکشم
شاید از درد خودم را به عدم وا بکشم
خسته برگشتم از آن مرزی که بین من بود
و خودم را به تهِ چشمان خودم دفن نمود
"رودخانه ی بی رحم"
گاهی، زمان مانند رودخانهای بیرحم، بیوقفه جاری میشود،
و ما در کنارههایش، تنها نظارهگر لحظاتی هستیم که بیصدا از دست میروند.
چشم باز میکنیم، و میبینیم که فرصتها چون برگهای پاییزی بر آب افتادهاند،
رؤیاهایی که میتوانستند به حقیقت بدل شوند، در جریان بیپایان زمان گم...
"دو سرگشته"
در گسترهی بیکران شب، من و جادهی تنهایی همسفر شدهایم، گویی که زمین تنها برای ما میچرخد و ستارگان برایمان چشمک میزنند. این راه بیانتها که پیچوخمهایش را با سایهی غبارآلود خاطراتم در آغوش گرفته، مرا در سکوتی وهمآلود فرو میبرد؛ سکوتی که تنها پژواک گامهایم را در...
خـوشا همراز دل من باشم و بس
همیـشه سـاز دل من باشم و بس
چو بلبل نغمه خوان گردم اگر که
تو را طـــناز دل من باشــم و بس
"تاریکی مطلق"
شبها تو را از من گرفتهاند، همان شبهایی که در سکوتشان نامت را هزار بار فریاد زدم، اما پاسخی جز بادهای سرگردان نیامد.
چگونه این تاریکی مطلق جرأت کرد تو را از آغوشم برباید؟ چگونه ستارگان خاموش تماشا کردند بیآنکه نوری بفرستند تا راهی برای دیدنت بیابم؟
هر...
"منو عشقم"
در دل شبهای پرستاره،
به یاد تو سحر میکنم.
با هر تپش قلبم،
نامت را صدا میزنم.
ای عشق بیپایان من،
تویی تمام امیدم.
در نگاهت گم میشوم،
با هر لبخندت، زنده میشوم.
چگونه بدون تو باشم؟
وقتی قلبم در دست توست.
با تو به آرامش میرسم،
در...
دوسم نداری
دل من، سرزمین بیبهاری شده است،
جایی که خورشید بیرمق پشت ابرهای سنگین خاطرات جا مانده است.
عشق تو، روز گرم تابستان در آغوش میکشید،
اما اکنون سکوتی سرد در میانمان ریشه دوانده است، گویی پاییز بیرحمی بر گلهای امیدم باریده.
اگر قرار است دیگر نام من در...
دیری اســت که تابیده به دل عشقِ نگاری
چون روشنی و نور پس از ظلمتِ شب ها
لحظه ها پر از غم
چشمها بارانی
مدتی هست که دور از تو در این گوشه ی دنیا تنها
می شمارم
روز و شب ها را من
تا بیایی و شکوفا بشود بوته ی عشق
برخیز !
طلوعِ صبح است
طلوع دوباره ی خیالت
خیال بودنت که تمام مرا فرا می گیرد
برخیز و ببین که امروز هم
دلخوشی آمدنت نوازش می کند
دلتنگی لحظه هایم را
✍ چرا شدم من آشنای تو؟!
@bzahakimi
چو دل شد آشنای تو،
شدم رهای نبضِ لحظههای تو؛
همیشهی گلِ دلم،
نفسزنِ هوای تو؛
و مهرِ جان،
هماره در وفای تو؛
ولی...
فسوس امان؛
که ناگهان،
به دستِ بازیِ زمان،
جدا شدم؛ جدا شدی؛ جدا شدیم؛
نبودنت؛ ندیدنت،
فنا نمود،
تمامِ...
از تو می نویسم ! از تویی که شدی همه وجودم،
ثانیه به ثانیه در فکر توام عشقم،
همیشه هستی در غزل های من، سبزی بهارم تویی ، گرمای تابستان من هستی ، و باز هم پاییز زیبای منی، اما زمستان بی تو سرما را در استخوان وجودم حس می...
هر ســـو نگرم لاله و ریـــحـــان همه اوست
جانـــم همه او دلبـــر و جانــان همه اوست
بـــی او چــه کــنـــم دلا !گـل و گلــشــن را
هیچ است گل و گلشن و بُستان همه اوست