متن دلتنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگ
دلتنگ که می شویم
آدم دیگری می شویم
جور دیگری برداشت می کنیم
آدم لجبازی می شویم
کج خلقی می کنیم
جواب سربالا می دهیم
خیلی وقت ها با حرفهای نیش دارمان
کسی را که دوست داریم می آزاریم
دلتنگ که می شویم
سختگیر تر ، نامهربان تر از روزهای...
ای کاش میدانستی این \من\ بدونِ تو فَقد یک جسم است کِ نفس میکِشَد، راه میروَد، حتآ میتوانم بگویم گاهی با صدای بلند به دردهایش میخندَد!
چون دیگر این چَشم ها اگر بخاهند هم اشکی دَرِشان موج نمیزَند.! نمیدانم شاید هم عادت کرده ام به نبودِ کسی کِ هیچگاه قرار...
درست بهمن ماه سال 98بود که سرو کله اش پیدا شد کارش مختل کردن زندگی ها بود از ضربه زدن به اقتصاد کشورها گرفته تا گرفتن جان ادمیان تا آشفته کردن حال خانواده های بیماران مبتلا از اینها گرفته تا تعطیلی رستوران ها کافه ها و مدارس کلاس ها را...
خیابان ی دلتنگ!
شهری غمگین!
آخر،
آمدنت را
به کدام کوچه خواهی داد؟!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
عصر جمعه دختری ست که:
دلتنگ می شود، غروب می گیرد
بغض می کند، شفق می شود
می گرید و گیسو می افشاند
باران بهاری نازل می شود
شب با بستن چشم هایش
خورشید را خاموش
و برای دیدن (صبح وصال) به رویا می رود...
ارس آرامی
دلتنگت ام،
و تو را می خواهم!
♣
کنار من که نیستی،،،
بگو؛
بودنت را،
-- کجا جا گذاشته ای...!!!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
در به دری در شب تنهایی ام
می کِشد این عشق به رسوایی ام
ای که دلم با غمت آمیخته
من غزلی تشنهٔ شیدایی ام
کهنه کتابیست غمت در دلم
خواندن این قصه تو آغاز کن
بی تو تمامم شده لبریز غم
بغض گلوگیر مرا باز کن
قلب مرا تاب...
✓ مروری کوتاه:
[برای ایام نحس کرونا]
انجام دادیم،،،
تمام بازی هایی را که
بلد بودیم،
عکس های خانوادگی
زیر و رو شد،
خاطرات دور و نزدیک ورق خورد،
در قرنطینه ی چندماهه!
برگشتیم به پاره ی گم شده مان .
کتاب خواندیم
حرف زدیم،
شنیدیم،
خندیدیم و،
--گریستیم!
بعضی...
نمی دانم این فاصلۂ اندوهگین بغضت را خنده کرد ؟ یا خنده ات را بغض ؟ اما من مدتهاست گلویم را به تیغ بغض سپرده ام و خاطراتت را با سیل اشک هایم غسل می دهم ..!
این من بدون تو هیچ است و این هیچ را انقدر فریاد می...
دلم پر شده از غمی شوم.
نفس هایم از شدت سرما یخ زده.
نمی دانم در کدام زمستان جا مانده ام!
چشمانم مانند لایه ای پر مه و غبار بر روی آیینه نشسته... .
اما خوب می دانم که دلِ من تنگ شده که نه می خندد و نه می...
بغ کرده مترسک سر جالیزم
از غصه ی بی همنفسی لبریزم
خش خش همه برگهای آذر هم ریخت
دلتنگ خداحافظی پاییزم