متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
حتی با خیالت عاشقی کردن
دلتنگی خود را دارد
حق دارد زبانم لکنت بگیرد
وقتی این واژه ها و کلمات
در زندان گلویم محبوس
و از توصیف زیباییت عاجزند
بنظر
باید خط به خط زیباییت را
فرهنگ لُغت جدیدی رقم زد...
تا تو هستی پُر از حس عاشقانه می شوم
با یک بغل اطلسی به دیدار آفتاب می روم
تو خورشید منی لَختی بتاب جانم تازه شود
با جان و دل بهانه نه پر از ترانه می شوم
می شود کوتاه بیایی
من جای خود
فصل ها هم در انتظار آمدنت
بهم ریخته اند
بیا ببین بهار دیوانه شده
و روز به روز دارد برگ میریزد
پاییز مو سپید کرده
تابستان هزار رنگ به خود گرفته
و از زمستان باران آتش می بارد
به راستی که عاشق تو...
نیستی و همان به که تو را ندارمت...
امین غلامی (شاعر کوچک)
بی تو...
تنهاتر از آن فصل برگریزانم.
مبادا کنون که بر سر سفره ی عقد نشسته ای،حتی برای لحظه ای به فکر فرو روی و بغض گلویت را فرا گیرد.در این لحظات خاص آرامش داشته باش و مطمئن باش تصمیم درست را گرفته ای.
خدا پشت و پناهت باشد.
دوربین ها آماده اند تا زیباترین لحظه ی...
خوش باش
چه میشد گاهگاهی هم بیاید نام ما یادت
سراغی از شکار خود بگیرد پلک صیادت
میان گفتگوهای من و تشویش چشمانت
به یاد آرزو های من و گلگونه ی شادت
تصور کن که زیر نم نم باران پائیزی
بیافتد برگ زردی پیش پای سبز شمشادت
بخاطر آوری روزی...
من از تبار لالههای واژگونم،
بر شانههای سترگ کوه،
غرق در اندوهِ خویش،
هر بهار،
با اشکهایی نو،
رگهای خشک خاک را میشکافم.
در ژرفای رگهایم،
نبض خاموش هزاران دانه انار میتپد؛
آنها در تاریکی محض،
سرخترین رویاها را در خود بلعیدهاند.
و من،
زنی گمشده در آینههای غبارآلودم،
در...
در دل شب
به یاد تو بیدارم
گویی همیشه در کنارم بودی
ولی اکنون تنهایم.
یاد تو همچو
گلی ست پژمرده
که در باغ دلم
دیگر نمیروید.
در رهگذر زندگی
دل به دستِ تو سپردم
اما اکنون
همچو کشتیای شکسته
بیساحل در این دریا غرقم.
به هر کجا که میروم...
تصادف
عشقم در اتاق عمل
دل در بهت و غم
فقط یک معجزه
خدا
که باز بیفتد بر دل
که غم کم شود
دعا به درگاهت
ای که در شبهای تاریک
همیشه همراهی
نگهدار او را
تا از این درد و بلا
به سلامتی برخیزد
باچشمانی روشن از امید.
ای...
دل به تو دادم،
جان به تو گفتم
که با تو بودن
همیشه خوبم.
چشمانت
همچو آسمان بیپایان
در دل شب،
میدرخشد مثل ماه تابان.
دست در دستت
آرزویم شده
زندگی با تو
بهشت من شده.
لبخند تو
نوری در دل من
به قلبم روشنایی میآورد
همچو گل سرخ
خوشبو...
کاش میشد پریزادِ قصههای تو باشم
تا با بالهایی از خیال
در میان کلماتت پرواز کنم
ودر سکوت شب
از لابهلای کتابهای کهنه بیرون بیایم
و در آغوش شعرهایت آرام بگیرم
کاش می شد هر غروب
کنار چراغی کمسو
در نگاهت متولد شوم
تا با نخستین سطر دلت
به دنیای...
تو پنداشتی من رفتم
اما نمیدانستی!
من در امتداد تمام قدمهایت روییدم
و در امتداد تمام نفس هایت وزیدم
تو پنداشتی من فراموش شدم!
اما نمیدانستی در خویش معنا شدم
و اصالتم را به یاد آوردم
تو پنداشتی مرا شکستی و کشتی!
اما نمیدانستی در تمام قلبها
جوانه زدم، روییدم...
چه ها کردی که احوالِ دلم اینگونه غمگین است؟
تمام سهمم از تو بهمن و پُک های سنگین است
تو رفتی در غمت دنیای شاعر طعم خون دارد
خیابان های شهر از دوری ات قدری جنون دارد
تو را در کوچه های زخمی این شهر گم کردم
تو را در...
در من شکوفا کرده ای بی تاب بودن را
نیلوفری در مسلخِ مرداب بودن را
کابوسِ بی تو بودنم بر جانم افتاده ست
از من بگیر این تلخیِ در خواب بودن را
سرگیجه هایی که از عشقت یادگاری ماند
آموخت بر دنیای من گرداب بودن را
بوسیدمت دیوانه وار امّا...
از لحظه های بی تو بودن سخت بیزارم
مثل هوایِ دودی و ابریِ سیگارم
از سرخیِ سیلیِ دنیا روی افکارم
هر نیمه شب با خاطرت تا صبح بیدارم
دیوانه و دلداده اما با تنی خسته
چون قاب عکس کهنه ای بر روی دیوارم
با بغض خفته در خطوط تلخِ...
فاصلهها ابدی نیستند،
چون عشق، همیشه راهش را پیدا میکند،
از میان هر دیوار،
از دل هر تنهایی،
تا به قلبی برسد که منتظر است.
عشق، همان نوریست
که تاریکیِ دوری را میشکند،
همان پرندهای که بالهایش را
میگستراند،
و میان آسمانها پرواز میکند،
تا به کنار تو برسد.
هر...
انتظار
پنجره ای غبارآلود
لبخندِ خُفته در آینه
درخششِ نگآه
رو به خاموشی ست.
عشق جانم،
با خونم نام تو را در رگهایم حک میکنم،
نه با قلم،
نه با کاغذ،
بلکه با قلبی که هر تپشش
با یاد تو میزند.
در هر لحظه،
در هر نفس،
یادِ تو در من نقش میبندد،
تا ابد،
حک شده در اعماق وجودم
چون نامی که هیچگاه...
عشق ابدیم
که در سکوتِ قلبِ شکستهام،
تا ابد خواهد ماند،
یادت،
مثل نفسی که هر لحظه از شریانهای جانم عبور میکند.
تو در عمقِ این سکوت،
در هر تپشِ قلبم
زندهای،
و حتی در تاریکیِ شبهای تنها،
چراغِ رویاهایم تویی.
در این دلِ شکسته،
که هر گوشهاش را خاطراتِ...
عشق قلب شکسته،
دریایی از درد در اعماق شب،
که هر موجش تلاطم میکند در دل،
و هر قطرهاش یاد تو را
در بیکرانِ روحم باقی میگذارد.
همچون گلِ یاس،
که در شبهای سردِ زمستان
بیصدا میگرید،
اما عطرش در باد میماند
و در لایههای خاک
یادِ تو را زنده...
آخرین نفس،
که در دلِ شب به آرامی میرود،
در سکوتِ سردِ زمان
هیچ چیزی از دست نمیرود،
مگر این که لحظهها
به تاریکی میغلتند
و در آن تاریکی،
صدای تو هنوز در گوشِ دلم زمزمه میشود.