متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
تو، توانِ دل شدی، در جذرِ قلبِ عاشقم؛
در ریاضیِ دلم، مهرت، مشدّد کرده ام!
جزر و مدّ شورِ دریای عطش، پیوسته تو؛
سوی خود، همواره دریای تو را، مد کرده ام.
تو و، حالِ پر از: احساسِ مبهم؛
تمامِ لحظه هایت، غرقِ ماتم؛
عسل بانو! چه طعمی دارد این عشق؛
که با دل می چشی آن را، دمادم؟
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم؛
یک دل، که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گلبوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم.
و عشق دیر وقتیست الفبای واژگانش خشکیده
و چکامه های عاشقانه اش خاکستر شده و باد برده است
وبرلباس عابرانی شاید بنشیند که با عصبانیت بتکانندش، بی آنکه بدانند دلبریهای معشوقی بوده است.
بارها گفتم و بازهم می گویم
حذر از عشقی که دستانش بسته و راهش بن بست
بقبولان بر خویش
کین جاده سراسر خطر است
خط خطی ام کن زندگی
ولی من با تو زنده ام
نیایش
عشق، دستهایش پر از جام می است
میدهد،میخورم، مستم میکند در نیمه شب
رقص عشاق خدا نیمه شبان دیدنی است
خیال او چه آورد بر سر من
که زندگی هرچه کند
خیال اوست در سرمن
عشق آن نیست که من باشم و تو ، میکده و حال خوشی
عشق آن است ،که در بند تو باشم چه باشی چه نباشی
یکی اینجا بدون تو دلش تنگ است،
واینجا بین یک دنیا؛چه بی رنگ است،
تمام لحظه های بی تو بودن را،
به عودی می زند اما بد آهنگ است،
گفتی شراب و شعر و شبنم دوست داری
امشب ولی باران نم نم دوست داری
گفتی غزل را عاشقانه،عاشقانه...
گفتی غزل های پرازغم دوست داری
بامن بگو زیبای خوب آسمانی
بااین همه آیا مراهم دوست داری؟
سررابه زیرانداختی چیزی نگفتی
نه نشنوم این را که مبهم دوست داری
شعرم...شرابم...شبنمم...هرچه بخواهی...
دستهایت
پناه همیشگی روح نا آرام منند
اندیشه های تو از دور
اندیشه های نابالغ مرا
هدایتگرند
و روشنایی سخن هایت
از تاریکی حرفهای من
می کاهد
از دورترین مسافت ها
به تو می اندیشم
دوستت دارم و خواهم داشت
همیشگی ترین پناه و تکیه گاه من!...
از جهان مانده جان که مرا ترک کند، حال من به گونه ایست ک محال است کسی درک کند....
آنکه تو را میخواهد به هر بهانه ایی میماند
عاشق چشم غزل خیزت شدم
دم به دم از عشق لبریزت شدم
ای بهار رفته با اندوه باد
بی بهاران فصل پاییزت شدم
آرامش
میتونه قاب چشمات باشه
وقتی نگاهم میکنی و
توی گوشت
(الهی فدات بشم)
رو آروم زمزمه میکنم
آرامش
می تونه دستات باشه وقتی
لابه لای موهام میره و گم میشه
آرامش
میتونه شونه هات باشه
وقتی بهت تکیه میدم
و سرمو میزارم رو شونت
آرامش
میتونه شنیدن صدای...
بیا و خود را
خدای شعر هایم
بر همه بنما
خودت هم میدانی
همین چند غزلی
که میگویم
تمام حرف های دلم
را مو به مو
در بیت ها
روانه ی دلت میکند و تو
مرا
سایه بانی هستی
که غم در
سراپای وجودم
لحظه ای جا نگیرد و
تنها...
اینجارو از یاد بردی نمیدونم نگاهش میکنی یا نه
اما نگاه
من هنوز دارم برات مینویسم
برای تو
این روزا که دوباره ارتباط گرفتی
این روزا که منتظرم جواب بدی تا بفهمم باید چیکار کنم
منتظر بمونم برای خواستگاریت یا فراموشت کنم
این روزا شیرین میشه بعدا
مطمئنم
حتی اگه...
تمام حرف دل است، اینکه با تو می گویم
به حرمت قلمم دل بده به اقراری
خیال و واژه شعری ردیف حال منی
قسم به جان غزل حس و حال اشعاری
اگر که خواب پریشان هر شبم هستی
نسیم و شبنم صبحی برای بیداری
بهار را به نگاه تو می...
باد دانههای برف را در هوا رقصاند
و من در خلوتترین خیابان شهر
با هر کدام از آنها هم صحبت شدم
تا شاید خبری از تو بگیرم...
چه قطارهایی که آمدند و رفتند
تا توانستم فراموش کنم خاطراتی را
که در آن توقف چند ساله در
ایستگاه تو داشتم...
از واجبات دین شده...
پرستش چشمان تو...