متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
رواق منظرچشم من آشیانۂ توست
تمام حظّ دلم نگاه عاشقانۂ توست
شب را چه چاره باشد
با این هجومِ یادت؟
هر لحظهاش صداییست
از ردِّ بیقرارت...
خوابم نمیبرد، نه
دل را تو بردهای تو
در من هنوز جاریست
آن لحظههای نابت...
عطارد،
مامور است بنویسد،
واکنشهای احساسِ ما را،
در چشمکِ شبهای ستارهبارانِ عشق و بوسه!
با مهرِ تو زندهست دلو، بی گلِ مهرت
از سوزنِ خارِ غمِ جان، خوار بمیرم
برای همسرم
به قلم ✍️بانوی کاشانی
برای تو،
عشق ما شبیه چیست؟ شبیه ملودی آرامی است که بیاختیار زیر لب زمزمه میکنی. شبیه اولین جرقه آتش در یک شب سرد. یا شبیه پیدا کردن ساحل بعد از شنایی طولانی در اقیانوس.
تو قطعه گمشده پازل وجود من بودی. با تو،...
دوست دارم که عاشقت باشم
درهمین لحظه های دور از تو
عشق تو ازبرای من باشد
یک جهان پراز غرور از تو
مثل دریای پر خروش دلم
مثل آبی آسمان صبور
دوست دارم کنار من باشی
مثل صبحی که میتراود نور
لحظه های بدون تو عمریست
هرکدامش برای خود سالی...
دلم تنگ شده است…
مثل ماهی برای دریا ...
مثل پرنده برای پرواز..
تنگ تر از پنجرههایی که به باران نگاه میکنند.
عشق تو،
مثل نفسِ گرمی است
که در حنجره ی یخزدهٔ صبح جاری میشود.
کاش میآمدی…
من و تو،
دو نقطه بودیم در یک سطر بلند…
حالا فاصله،...
یک لحظه تو بودی
و دلم غرقِ چشمانِ تو شد
در عمقِ نگاهت،
دریایی از عشق موج میزد
رفتی،
اما خیالت ماند
مثل عطری که در باد پیچید
و هر نفس،
دوباره تو را زنده کرد
در سکوتِ شب،
نامِ تو زمزمهی قلب منست
و سایهات،
بر دیوارِ جانم میرقصد...
تو هستی که دلـم دریای عشق است
پر از سـاز و پــر از آوای عشق است
به رقـــص آورده ای جــان و قـلم را
کنـارم باش این، غوغای عشق است
دعا گر میکنی، دل را ز مهرش پاک کن ای دوست
که با دلبرده، بیدلبر، دعا بیفایده باشد
به جای آنکه از دل مهر او بیرون کنی هر شب
بگو: «یارا، بمان با من، اگر تقدیر راضیست»
👈گویند: دزد انسان بدى است.
اما نمیگویند که
دزدى فقط محدود به اشیا نیست
دزدى فقط جیب برى نیست
دزدى فقط کش رفتن شکلات از
قفسه هاى فروشگاه جان لوییس نیست
من میگویم اگر لبخند را از انسانى
دریغ کنی دزد محسوب میشوى
اگر شادى کودکى را از او بگیرى...
وی زلف تو چون چشمهی جوشان
ای چشم تو چون ماه درخشان
لبخند تو خورشید سحرگاه
آغوش تو آرامش جانان
هر لحظه دلم سوی تو پر زد
چون مرغ گرفتار به طوفان
بینام تو این سینه چه خالیست
بیعطر تو این خانه چه ویران
ای کاش بمانی به کنارم
چون...
و من
شیفته ی سکوت خیال انگیز انتهای شب پاییزم!
همان معمای آرام و تاریک که با آمدنش همه چیز را در آغوش سکوت میپیچد!
وآنگاه که در دل سکوت،
هزاران حرف ناگفته به زبان دلها میآید!
درین لحظات آرام،
وقتی هیچ صدایی جز وزش نسیم نمیآید،
لحظهای که جهان...
عشق آمد و زبان دلم ، غرق ناله شد
با چشمهای مِی زده ات هم پیاله شد
پایان قصه را نرسیدن خراب کرد
وقتی کتاب عاشقی ام چهل ساله شد
حتی هنوز یاد تو را شعر می کنم
با رفتنت جوانی من استحاله شد
مهمان لحظه های من و غافل...
امان از شب، امان از حرفهای ناگفته
امان از عشقی که در سینهام لانه دارد و زبانش در بندِ سکوت است
شب که میآید، شعلهها درونم فوران میکند
قلبم صاحبِ بدن میشود و عقل از کار میافتد
هراسِ یک اعترافِ خاموش بر جانم سایه میاندازد:
نترسم که بگویم و نشنوی،...
به رضـوانم چو دردوزخ،به دوزخ همچو در رضوان
بـه غـــــــم، در بــنـــــــدِ آزادم و آزادانــــه در زندان
به کیشِ صــوفیان کافر، به کافر مَسلَکان هم کیش
به میخانه،چو مستان مست ودور از دین و از ایمان
بـه پایِ دل بـه زنـجـیـرم، به زنـجـیـری نـه پـا بسته
به جان دلداده ی...
آرامش یعنی
گره خوردن دستامون به هم
آرامش یعنی
تماشای لبخندت
آرامش یعنی
صدات،چشمات،بغلت
دلبر اصلا آرامش یعنی
وجودت یعنی داشتنت برای همیشه
سلام چشم قشنگِ من
روزت بخیر دلیلِ زندگیم
خواستم بهت بگم
اون خنده های شیرینت روز منو میسازه
آخه من دلم میخواد
تو همیشه حال دلت کوک باشه
همیشه بخندی سرحال باشی
میدونی وقتی تو میخندی
من بیشتر از تو شاد میشم،
بیشتر از تو حالم خوب میشه
آخه من...
شاید دوریمان را تقدیر دانستند،
اما هیچکس نمیداند فردا صبح بهاری
در کنار سبزهزارها
چه کسی منتظرت خواهد بود.
در میانِ همهمهی دوستانش قدم میزد.
تفاوتِ شلوغیِ آنها با دیگران این بود که بهجای باهم سخن گفتن، با خودشان حرف میزدند.
مردی با پیکری لاغر و قامتی بلند، سیگار برگی در دستش بود و با خود میگفت:
• «چرا گذاشتی بره؟ مگه چی برات کم گذاشته بود؟»
یا دختری...
هر رؤیایی از جایی شروع میشود…
گاهی از یک نگاه کوتاه، گاهی از یک لبخند ساده،
و گاهی از خاطرهای که در دلِ تاریخ و سرگذشت ما جا مانده است.
رؤیاها همیشه از جنس خیال نیستند،
بعضیشان آنقدر واقعیاند که با حضور یک “او” معنا میگیرند،
و جهان اطراف ما...
هر رؤیایی از جایی شروع میشود…
گاهی از یک نگاه، گاهی از یک لبخند،
و گاهی از خاطرهای که در دلِ تاریخِ ما جا مانده است.
رؤیاها همیشه از جنس خیال نیستند،
بعضیشان آنقدر واقعیاند که با یک “او” معنا میگیرند.
شاید آن رؤیا، تکرارِ لحظهای باشد که هنوز در...
یک نظر چشم تو دیوانه کند عالم را.