متن احساسات دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات دردناک
جنگ از هم میپاشاندشان
ما جمعشان میکنیم.
جنگ زخمیشان میکند
ما درمانشان میکنیم.
جنگ همیشگیست و نفسگیر
جنگ بدهکار پستانک کودکان و خانههاست
من هم در پی یافتن، گمشدههایت
زمین و زمان را جستجو میکنم
تا مبدلت کنم، به همان آدم پیش از جنگ...
اسیر نگهش شـב،
بیچارـہ בل ما.
من مثل خاکستر سرد اجاقی خاموشم.
با گرمای دستهایت قهرم
با خاطراتی که مثل خوره ، شبهایم را میجوند.
دیگر حتی گریه هم نمیفهمد چرا میآید!
شادی؟
شادی سالهاست از کوچهی من عبور نکرده.
تنهاییام را با هیچ صدایی نمیشود شکست.
نه با صدای تو ، نه با صدای هیچکس...
سخت است حال من
به مانند کسی میمانم که درآب در حال غرق شدن است
و البته فقط میخواهم ناجیم توباشی
پشت پنجرهی حنجرهی تنهایی
یک نفر
تا همیشه
به یاد توست
و بی صدا
اشک میریزد...
خسته ام از این همه دلتنگی.
که زندگیم را آشوب کرده.
در تب سرد جنون؛
لحظههای بیکسی،
در زمانی که کسی،
آشنای تو نیست؛
بهت و حیرانی و غم،
خانهی قلبت را،
هدف میگیرد سخت،
تکیه بر او بکن!
خداحافظ؛ تو ای یاری؛ که از دردم، خبر داری،
میانِ بغضها و، گریههای شامِ پایانی!
وزنِ شعرم عروضِ استفراغ
گریه تنها ویارِ افکار است
ترس از تا شدن مچالیدن
مرگ بر هر چه شکل خودکار است
تِر بزن مُهلتِ دقایق را
پشتِ ته مانده های بالشِ خیس
جیغ در تُنگ تَنگِ آزادی
زنده بادا زبانِ ماشه ی هیس
آن ورِ کوچه های زندانی
انقلابِ دروغِ...
🍃🌸🍃
@bzahakimi
نوشتم با دلم، گلواژهها را
نخواندی؛ شد دلم، درگیرِ غمها
وَ احساسِ عجیبی، در من افتاد
که ویرانه، شد از آن، دشتِ رویا
لبریز ز دلتنگی است.
این حال پریشانم.
دنیای بدون تو، عجب بی رحمه.
خسته از غمهای تکراریم، صبری برسان.
اغوشت ماـבر ،בرمان زخم هایم است
سـ؋ـت בر آغوشم بگیر ،زخم هایم مے سوزـב..
چشمم،
دچارِ تارِ عنکبوتِ غم است
آفتابِ جاری!
کاری بکن!
رگی از قلبم
که رسالتش
خونرسانی به عشق بود
خیلی گرفته است!
هیچ گاه دلتنگ کودکی نمیشوم ..!!!من حتی کودکی هم نکرده ام
حجم بغضهایم،
فریادیست:
از اشکهای من...
آمدم با تو باشم؛
فقط با تو!
و قلبم را برایت هدیه آوردم؛
در کادویی،
از جنساحساس؛
به رنگ محبّت!
امّا تو...
بازتابیست مرا؛
بازتابیست...
به تلافی شکستن قلبم؛
بازتابیست مرا...
آخرین تصویر تو غلتید و افتادش به خاک.
در همان لحظه که میرفتی و اشکم شد روان.
جیک جیک نکن!
کسی نمیشنود
کسی کاری ندارد از کجا و به کجا
کسی نمیپرسد چرا اینجا؟
جیک جیک نکن عزیز دلم!
کسی زیر بالِ یک اُفتاده را نمیگیرد
همه اُفتادهاند!!
حتی منی که ایستاده
با تو سخن میگویم،
خاطرهی یک درختم
- یک سایه -
که دیوارِ حیاطِ زندان...