موهای تو پریشان باشد بهتر است
شانه می خواهی چکار...
و کسی در انتظار
جان داد
شاید
کمی گریه
گنجشکی را از تشنگی می رهاند .
حجت اله حبیبی...
من ڪیستم ؟؟
شبیه رودی ڪه هیچ گاه
به دریا نریخت و [ مرداب ] شد...
نگاه می کنم به خویش
به این منی که چندی رفته است...
چه غریبانه در انتهای دنیا
تو را انتظار می کشم......
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!...
شده ام با تو یکی جان و دو صورت
تو بگو که جان جانی که مرا کجا کشانی...