شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست (مهدی فصیحی رامندی)...
ای عزیزان چنگ بر دامان او تقدیر ماستفکر آزادی در این ره خار دامنگیر ماستدل به هر تقدیر او فتح الفتوحی تازه استکار بی تدبیر در محنت سرا تدبیر ماسترهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت استشکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماستدشت را بی کاروان رفتن اگر هم مشکل استکاروان رو گو برو چون عشق یزدان میر ماستقلب را جز جای یک دلبر نباشد ای رفیقحبط این اعمالِ ما از کار بی تکبیر ماست (مهدی فصیحی رامندی)...
در محشر اگر لطف تو خیزد به شفاعت بسیار بگردند و گنهکار نیابند (ولی دشت بیاضی)...
.........................درویش..................... درویشم و مفتخرم ز نفس خویشم....................زین حال خوشم همیشه مستمکه گر،بود زندگی ام، سلطانی....................................بود در نفسم خوی اهریمنی...
چندین سال است منتظرم از پرده رخ بنمایی به پایان رسد بیکسی مژده رسد از شیداییتنهام خستم عهد نشکستم این که هستم نیمه مستم خود شکستم درنبستم تا تو از در تو فرمایی این که منم جسم تنم تو هستی جان در بدنم ای گل بنم من چه کنم تا بر رویم در بگشایی تو اممیدی خوش رسیدی مرا دیدی ده نویدی عشق دمیدی آفریدی الحق خالق زیبایی تو پناهی کن نگاهی تو اللاهی قبله گاهی از هر آهی تو آگاهی از هر دیده تو بینایی کون مکان چرخ زمان حکم فرمان درد درمان ...
دلا خوبان دل خونین پسندنددلا خون شو که خوبان این پسندندمتاع کفر و دین بی مشتری نیستگروهی آن گروهی این پسندندبابا طاهر...