متن انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار
غریبم غریب
مثل یک قبر زیر برگ های پاییزی
که منتظرست
باد
ته مانده ی فاتحه ی همسایه را
بیاورد
«آرمان پرناک»
دریا
سوار کشتی شد و رفت...
انتظار نوح را می کشم
که من را از من نجات دهد
«آرمان پرناک»
من دور از تو در آغوش سیل چشمانم، کنج حیاط دلتنگی، گم می شوم. اگر تو باز نگردی این انتظار خفته در سینه ام از تمام وجودم تنها تلی از خاکستر را باقی می گذارد. دیگر طاقت شنیدن طعنه ی اختران و فلک را ندارم که چرا زیر این آسمان،...
وَ شاخه شاخه پُر از میوه ی غروب شده ست
درختِ پنجره ی انتظارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
آمدن چه بسیار به تو می آید و
انتظار هم،
به من!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
زندگی،
قطاری بود بدون توقف
که از پشتِ هر پنجره اش
جنازه ای شبیه من
برای منِ منتظر
دست تکان می داد ...
«آرمان پرناک»
تفسیر بی تو بودن
برایم ممکن نیست
و هر شب این خاطره ی عشق توست
که در من بیدار می شود
جای خالی احساست
سرشار از گل های شادی است
که از باغچه ی خاطرات تو
شکوفه می دهند
و من در امتداد هر شب
همراه با ثانیه هایی
که...
ازش خداحافظی کردم و هیچی نگفت
تا صبح چشمم به گوشی بود
منتظر بودم پیامم بده
بگه نرو ، بگه بمون
بگه منم دوست دارم...
ماه ها داره میگذره و من هنوزم منتظرشم...
فرشته مقتدر
محبوب من:
سرانجام روزی پازل بودنت را کامل خواهم کرد.حتی اگر مجبور باشم وجودم را برای تکمیلش تکه تکه کنم...
دنیاکیانی
مارا زِ دوریت جگر سوز می کشد.. .
شامیست در دُرون فراقِ روز می کشد
فانوس به ساحل در انتظارِ کی نشست
کشتی شکسته را به سویِ نور می کشد
میرزا آرش خزاعی
درد آن است ک میبینی ، این کوچه بن بست است..
منتظر می مانی شاید زمین لرزه ای در راه باشد..
نویسنده المیرا پناهی درین کبود
مانده ام منتظرت بر سر ان چار رهی
که دلم را بردی
تا که شاید بیایی پسش اری
دیووانه دلم را...
امین غلامی (شاعر کوچک)
ایدی اینستا (amingh68)
اوج دلتنگی زمانیست ک دل بی تاب است و طاقت دلتنگی کم ...
قهوه ای تلخ مینوشی ..
بغض گرفته در گلویت را قورت می دهی..
از پنجره اتاقت باران را تماشا میکنی..
خودت را در تنهایی خویش ب یاد او بغل میکنی..
ارام پلک های خیس شده از قطره...
موقع رفتن ب همه یادگاری داد
و
به من انتظار سر راهش را داد
🌱
انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می خورد.
...
--خط خطی های من،
حزن بی پایان خانه ست!
زانا کوردستانی
نشسته ب انتظار میداند..
غم دل خوردن را..