متن بی وفایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بی وفایی
در پس تک تک حرفایت غم و اندوه است اما در پس خیالت بی خیالی
برای من سخن از محبت میکنی اما از تو جز بی محبتی چیزی نیست
زیبایی ات برایم اهمیتی ندارد وقتی زیبایی دلت را به کسی دیگر داده ای
دیگر عشقت برایم کم رنگ شده گویی...
از همان اول خرد با عشق چون پیمان نداشت
داستان خضر و موسی تا ابد سامان نداشت
شوقم از آغوش شیرینها و لیلیها گریخت
شور دنیا، قدر شیداییِ من، میدان نداشت
از قضا دل بر کسی بستم که خود دلباختهست
دل ولی بر باخت دادنهای من ایمان نداشت
چشم در...
چه کنم این دل صاحب مرده را
امانت بود به پیشت
رسم امانت داری همین بود
بچلانیش و مچاله پسش دهی
خدا کند دار مکافاتی باشد
نسیم نرم نوازش نشان نمیگیرم
ز باد و برگ و بهاران نشان نمیگیرم
سرشک سرخ سحرگاه میچکد ز نگاه
ولی ز چشم تو درمان نشان نمیگیرم
لبت چو لاله لطافت به باغ میبخشد
من از لب تو گلستان نشان نمیگیرم
شراب شوق شبانگاه شعله میگیرد
ولی من از می مستان...
من چشم ندارم که ببینم...
چشم یارم به چشم دگری گرم شود...
دلیل مُردنم تویی
باور نداری
سینه ام را بشکاف
نبش قلب کن.
نمیخواهم سر قبرم بیایی
وقتی در زندگی به خانه ام نیامدی
نمیخواهم در مجلس تعزیه ام لب و لوچه ات آویزان باشد
درزنده بودنم،تورا این چنین زیاد دیده ام.
بعد تو با رفتنت، دنیا دگر دنیا نشد...
چشم خیس من دگر، با رفتنت بینا نشد...
بعد تو بسیار بودن، که خواستن جای تو...
جای تو باشند اما، این دلم راضی نشد...
عاشقش بودم به او گفتم که دنیای منی
خر شد و مانند دنیا بی وفایی کرد و رفت
نیامد خم به ابرویم ز خنجر های بیگانه
ولی تا پای مرگ رفتم به لطف آشنایانم