متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
سحرِ حصار
از خودت
خطی بکش
بر دور من
سِحر گردم
شَوَم محصور تو
ای یارِ من
محصور عشقِ
نازنینی مثل تو
اندازه ی دنیا
بگردم گرد تو
خط خود خوانا بکش
ای عاشق زیبا سرشت
تا کشم منّت تو را
در جهنم هم بهشت
خط تو بر دور من...
نور عشق است که از پنجره ها تابیده
به سرش گل زده گلدان و به او خندیده
پنجره باز به گلدان نظر انداخته است
طاقچه عاشقی پنجره را فهمیده
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
در کتابخانەی زندگی
دنبال دو کتاب گشتم
اول: کتاب دوستی بی منت.
دوم: عشق بدون خیانت.
به من گفتند:
در قسمت کتاب های تخیلی دنبالشان بگرد!.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
فاصله ها هرگز مانع فراموش کردنمان، نمی شود...
مهم قلب هایمان هست که از پشتِ
فاصله ها برای هم می تپد !!❤️
هر زن شروع یک شعر است...
عاشقانه ایی به بلندای موهایش!
کافیست بافتن را بلد باشی...
دنیاکیانی
دوستت دارم....
و گره این عشق با دندان هیچ اتفاقی، باز نخواهد شد.
دنیاکیانی
زنان را مردان عاشق زیباتر میکنند،
پشت زیبایی هر زن مردیست، که ساعتها
در آینه به او نگاه میکند.
دنیاکیانی
عشق را کسانی فهمیدند!
که در میان انبوه مردم...
معشوق خود را بوسیدند.
دنیاکیانی
اگر روزی
کتابی درباره عشق بنویسم...
تمام صفحه هایش را خالی میگذارم!
و در آخرین صفحه مینویسم:
عشق یعنی قبل از لب هایش،زخمهایش
را بوسیده باشی.
دنیاکیانی
خوابهایم
آشفته می دیدند مرا
در شبهایی که
بختک هراس
نفسم را می برید
حالا
از مرز پیراهنت
رد شده ام
در کشور تنت
پناهنده می شوم
تا در اقلیم غربت
قریب نگاهت باشم
شاید
روزی چشمهایت
این
آشنای بیگانه را
در کلبه ی آغوشت
به صرف عشق
دعوت
بدهند
توبودی که عشق آوردی به قلبم وقتایی که نیستی وای خیلی دلتنگم
عشق ،
مزرعه ای است، بی خار
همیشه بهاری ،
پر گل ،
و تو
ماهی در آسمان آن......
من در عشق سرشار از باریدن
بر پهنه ی شیشه ای این پنجره بودم،
اما او تنها رد انگشتِ قلبی
روی بخار آن شیشه بود!
ارس آرامی
دنیا مال تو
تو مال من
کی برنده است؟!
حجت اله حبیبی
عشق را در چه دیدی .؟!!!!من عشق را در چشمان نگران وبیدار مادری دیدم که پلک روی هم نگذاشت تا نوزادش بخوابد
🌱دلارام امینی🌱
عشق چیز عجیب و غریبی است، اما احساس نمی کنم به بزرگ نمایی و پیچیده جلوه دادن رفتار شناسان و عشق شناسان جهان باشد و یا به آسانی و سهولت نگری عوام؛ عشق یک جنایت کار است او عقل را فلج می کند و بدون هیچ مجازاتی برای خودش جولان...
زندگی را با عشق
و آینده ات را با امید بساز
زهرا نمازخواجو بیتا
چه اصراری داری که خراب کنی همه چی رودلم وابستت شده یه عاشق میمیره بی تو
میان شعر و غزل ها حضور تو کم بود!
و قامت قلم من بدون تو خم بود...
نبودی و شب و روزم به گریه سر می شد...
میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود!
من و خیال و هوای نوشتن از عشق ات
از اینکه قبل تو احساس من فقط...
با اجازه غزلی تازه فدایت کردم
به سر سجده نه در شعر دعایت کردم
با اجازه از همه دست کشیدم امشب
و تورا از وسط جمع سوایت کردم
با اجازه از تو و چشم و لبت میگویم
چه کنم؟دست خودم نیست هوایت کردم
وقتیکه ازنگاهت دورباشه چشم عاشق ترجیح میده نبینه کورباشه چشم عاشق