متن عشق سوزان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق سوزان
✨💖@bzahakimi 💥
هوای با تو بودن،
تپش، تپش،
عشق را،
در رگ، رگِ قلبم،
منعکس میسازد؛
هوای من باش!
عشق آن است،
که ویران بکند قلب تو را.
اندام تو خوش تراش و شیرین حرکات ریزد ز سر و دوش تو دائم برکات
گیسوی تو مِشکین و ز مُشک اولیتر بر چهرهی مَهوش تو هر دم صلوات
با جرعهای از جام لبت مست شوم پس سکته زنان روم به حال سَکرات
دستم چو بگیری ز طرب زنده شوم...
لبت با لبم گفت و گو میکند و خونم چو می در سبو میکند
بسوزد لبت همچو آتش تنم و خاکسترم زیر و رو میکند
نشاند مرا در بر آینه مرا با خودم روبهرو میکند
سر من جهان را به چالش کشد خودش کار ما پشت و رو میکند
تن...
پروایِ آتش از تبِ عشقت ندارم
پروانه ام؛ چیزی جز این عادت ندارم
گفتی برو از پیشِ من راحت ندارم
گفتم به جز وصلِ تو من حاجت ندارم
تو با چشم هایت مرا بوسیدی نیازی به لب هایت نبود!
مدامت دست میشویم تورا شادت بگردانم
به خود ازار میدارم که ازادت بگردانم
مدامم مست میداری نسیم از تاب مژگانت
من ان مخمور دیروزی خمارانت بگردانم
دریغا که نشانت نیست حتی رحم بر،مارا
تو کافردل، یقینم شد،ز ایمانت بگردانم
شبی میرفت شمیم ات تا ثریای وفاداری
کنون باید که بهرام...
موهای پریشان به کمر افتاده
آتش ز شرارت به جگر افتاده
از نرگس مستت چه کشیده دل زار
کز باده ی چشمت ساغر افتاده
واعظ به من از توبه سخن گفت ولی
خود از غم عشق تو به سر افتاده
بر دامن اشکم اثر از داغ تو هست
چون لاله...
بدم،
عشق را،
در سرورِ دلم؛
و جان را،
به مهر و،
به گرما رسان!
دست، در دستت گذارم؛ سر به بالینت نهم؛
بوسهها بارم زِ جان، با اعتبارِ لحظهها!
عشقِ تو، شورِ عطش، جاری کند، در قلبِ من؛
شوق گیرد قلبم از: شُربِ مدامِ لحظهها!
با خیالِ صورتِ نازِ نگار
سینهام، درگیرِ حسّی، ناب شد
من سرودم، عاشقی را پُرتپش
با صدای جیغِ الماسِ دلم
وقتی که ازچشای تودورباشم نازنین ترجیح میدم بمیرم یاکورباشم نازنین مگه میشه عزیزم ازدیدن توگذشت نذاربیشتربمونم اسیرغصه واشک
ازصدای نفس پنجره بیدارمیشوم
و ازصدای لوند بازیهای بوسه هایت
شیطنت میکند لبهایت با ادای بوسه
وشیطان رجیم میشود
سیب لبهایت را گاز میزنم
نبودنت را نمی خواهم باورکنم
بگذار تا ابد با کودک درون شیطانت زندگی کنم
بگذار تا همیشه را با خیال بودنت سرکنم
با خیال بودنت عاشق...
چشم تو چشم که نیست، بلای جان دل ماست.
سخت غرق نبودن تو گشته دل دیوانه ی ما.
من نوازشهای دستانِ تو با
سرخیِ گلبوسههای مهر را
دوست دارم، با نهانِ شورِ جان
همچنان، با شورشِ جانم، بمان
کی میشود لمس کنند، لبهای من چشم تو را.
وتو نمیدانی که یک دوستت دارم اززبانت شنیدن ، رگ و ریشه جانم را میلرزاند
و چه لذتی میدهد به جسم و روح و روانم و تو باز حرف خودت را تکرارکن که مگر به گفتن است
بلی دلبر دیوانه من روزی پی خواهی برد.
به جهنمم کشانده، لب داغ مست تو.
نیازمندم به یک آغوش، به یک بوسه، به یک تو.
مو پریشانی و من در به در موی پریشان توام.
میزند در سینه هر لحظه، نبض عشق تو.