متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
دلم که می گیرد
یک فنجان چای داغ پشت
پنجره بسته روی صندلی تنهایی
در رویاهایم به تو می اندیشم
ای آرام جانم
زهرا نمازخواجو بیتا
آدم دل مرده .....
ترسی از مرگ ندارد ...❤️🩹🫠
میگذره تا بفهمی ...؟
من واسه داشتنت از خودم گذشتم ...🖤🥀
اصلا طُ منو دوستم داشتی ؟
همه چی خوب بود
تا اینکه دلبر آمد 🖤🥀
سنگین ترین جمله ای که شنیدم ...
یه روانی تو راه رو بیمارستان داد زد
اگه اون برگرده من خوب میشم 🖤😥
غنچه ای بر لب باغچه،
تنهایی اش را
گریه می کند...
رها فلاحی
کی گفته این مسیر به تو ختم نمی شه؟!
عقربه های ساعت از هم دور می شن، در مقابل هم قرار می گیرن اما دوباره به هم می رسن؛ شب وعده ی روشنایی و روز، نوید تاریکی رو می ده؛ مگه می شه زندگی هم به ما مژده ی وصال...
دیر شد
دیگه آمدن و بودنت هیچ چیزی رو عوض نمیکنه
نیا 🥀🖤💔
گاهی حوصله ی خودم را هم ندارم ...
خودم را بر می دارم می برم یک گوشه ی خلوت جا می گذارم ...
جایی که دستِ هیچ کس به من و بی حوصلگی هایم نرسد ...
جایی که ریشه ی تنهایی ام تا هسته ی زمینش برسد و خلوتِ یک...
دورِ میزِ تنهایی نشسته ایم
من
و
خاطرات تو
دعایی برایمان بخوان
دعایی برای شمع ها
که تکلیفشان روشن شود
«آرمان پرناک»
مدت هاست چشم انتظارتم
اما هرگز بازنگشتی به نزد من،
بخاطر فراق تو و تنهایی خودم،
دلم آتشدان غم شده است
دیگر تمامش کن این انتظار بیهوده را،
موهایم تمام سپید شدند،
همانند برف های نشسته بر قله ی آن کوه روبرویی...
شاعر: خالد شیدا
برگردان: زانا کوردستانی
تنهایی چنین ست:
آفتاب طلوع کند و
دوباره غروب کند و
همچنان چشم انتظار کسی باشی!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
باز هم،
ابن تنهایی بود،
که تنهایم نگذاشت!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
دنیا قشنگه ولی به ما چی .......؟
صیاد عزیزی 🦕🦒
از وقتی رفتی
شهر شلوغ تر شده است
هر روز با تنهاییِ جدیدی تصادف می کنم
و تنهاتر می شوم
خیابان ها دیگر
محلِ تسلیتِ قدم هایم شده اند
خسته ام
از حجمِ این همه خالی خسته ام
خودم را در خاطرات
خاک می کنم
خاطرات را در خودم.
«آرمان...
جای زمستانِ اخوان
جای کتک خوردنِ پرچم از طوفان
جای تکان های یک جیبِ خالی
جای تنهاییِ تمامِ آدم ها
پُست میدهد
سربازی که حکم زنده بودنش
به شهادتِ پوتین های پاره بسته است
«آرمان پرناک»
هر روز که می گذرد
شاخ و برگ بیشتری می دهد.
تنهایی ام
دارد به دیوار همسایه می رسد...
«آرمان پرناک»
نگاه کُن غروب که می شود خاطرات...نبض مرا می گیرند تو زنده می شوی و من میمیرم...ای زیباترین حس دنیا حالا که دوری... خیال و شب و تنهایی و باران...کدام یک مالِ من است ...