متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
چشم هایت
به درد سرت می ارزد
مردی میان سه ضمیر
مبهوت مانده
من رد چشمان تو را
او رد مرا دنبال می کند
کافه تنهایی را
خشت به خشت آجرها
در گوش هم
زمزمه میکنند
برگشته و چون همیشه
فنجان دلتنگی را
سر می کشد
اشک
رد پای خاطرات را
کجا باید ببارد
قلب تو امن ترین جای جهان است
عبور ازتو چه رنجی دارد
تو را دلنوشته ای میکنم بر کاغذ
و کاغذ تب میکند
از تن خسته حرفهایم
کاش میشد نقاشی ات میکردم
که آن هم مجازات دارد
بگو با تو من چه کنم
چقدررویا می بافم برای تو وخودم
رویای مسیر جاده
و یک سبد شعر عاشقانه
تا درزیر تک درخت عاشقی که از معشوقش دورمانده،سر بر زانوانت بگذارم و همه را بخوانم برایت
تا که شاید دل خدا به درد آید و نمیدانم که چه بگویم
که شاید دارم از نرسیدن به...
روبروی گلدان شمعدانی درد دل گفتم و بغضم ترکید
از آن روز، اشکهای شمعدانی ،مسئول آب دادن گل شمعدانی شده اند.
یارب چه محالیست این اندوه شیرین جوانه زده درمن
جادوگرشده ام
دعایی نوشته ام
یک طومار دلتنگی
با اشک چشمانم
و یک سبد دعا با آه دلم
بر دوش بادگذاشته ام
ارمغان خواهد آورد برایت
ومن حس خواهم کرد عطر موهایت را
وقتی که بادپریشانشان کند
و چه غبطه میخورم به باد
پنجره به هم میخورد
و میبرد باد...
نیایش
ای عشق، دیگر چاره ای بیندیش که یاهو یاهویت در دعاهایم بدجوری گلویم را زخمی نموده است،
نگران نباش دوست من
از اینکه به آغوش مرگ رفت وتو تنها مانده ای
ویا به نوعی دیگر تنهایت گذاشته و ترکت کرده است
وتو هیچ نمیدانی
سرنوشت برایت چه نگاشته بود
به گمانم زمان با تو بودن به همان مقدار، تقدیر بوده است.
شاخه شاخه شعله میرقصد در آوای نگاه
میتراود ماه در دریای سودای نگاه
زلف زنجیری تو پیچیده به گرد گردنم
میکشد هر دم مرا در دام غوغای نگاه
لعل لبهای تو میبارد شراب آتشین
میچکد خون دلم در جام مینای نگاه
نرگس مخمور چشمانت به خون آغشته شد
میتپد صد...
برخیز جانم
صبح دیدار است
آفتاب دارد به ما می خندد
نسیم صبحگاهی
رقص کنان از دم گیسویت
عطر عشق را به مشامم می رساند
برخیز و با لبخندت
دنیایم را به هم بریز
تا من خودم را
در آینه ی چشم هایت ببینم
و دلبرانه ترین واژه هایم را...
در نگاهت آتش سودا نهان است ای پری
عشق در چشمان تو پیدا نهان است ای پری
سین و سوسن، سرو و سنبل سر به سر مستند و مست
باغ در رقص تو چون صحرا نهان است ای پری
لاله لبهای تو لبخند میپاشد به دشت
در دل هر غنچه...
کاش جای ماه بودم
انگشت نمای هر شب تو