متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
وقتی می گویی: دوستت دارم!
تنهایی خودم را به خاطر می آورم
و شعرهایم را از یاد می برم!
...
بگذار چشم به راهت بمانم و
تمامی روزهایم را بشمارم،
باشد که یاد تو هر روز سراغم بیاید!
...
بگذار به یاد عشقت
به گلدان ها آب بدهم و
بال...
بگذار به یادت بیاورم!
و با عشق و ناز به دیدارت بیایم.
بگذار چون گذشته صدایت کنم،
و سراغ یادگاری هایت بروم.
...
تو از ماهتاب کدام شب آسمانی،
که چنین مستانه و خماری؟!
...
بگذار جام شراب را
از دستان تو بگیرم و بنوشم و
لبانت را مزه ی...
وقتی عشقت را از دست می دهی ، قصه ها ش دیگر تمام بشو نیست چون جای خالی یک دندان تو دهان ، بیشتر از شصت وشش تا دندان سالم درد و قصه دارد برای گفتن. / محمد رضا کاتب /
گره زدی عشقت به قلب عاشق من بادل چه میکنی که شدی توپاره تن
نمیذارم بدزده کسی قاپ دلت رودلم باتومی بینه تواین عالم بهشت
عشق توقلب منوداغون کردچشمای منوغرق بارون کردغصه هاقلبم دوره کردن مثل دارپیچیدن دورگردن
گاهی اوقات زندگی، حسِ طنز بی رحمانه ای دارد
چیزی را که همیشه به دنبالش بوده ای،
در بدترین زمان ممکن به تو هدیه می کند!
سالم، کسی ست که با خود و آدم های اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست،
نتیجتاً حضورش به آدم انرژی میده!
بیشتر از...
برگرد افکارم پریشان است برگرد
خوابم پر از کابوس و هذیان است برگردد
من بی تو روزم شام تاریک است، هرچند
شب های تو بی من چراغان است، برگرد
دل خوش به تو بودم ولی حالا که رفتی
مرغ دلم سر در ڰریبان است، برگرد
گفتم نرو انگار نشنیدی و...
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
آرام گشتم تا تورا پیدا نمودم
باران شدی بر روی گلبرگم چکیدی
شبنم زده من عاشق بوی تو بودم
تو قبله ومحراب دل بعد از خدایی
تو ناخدایی کن به دریای وجودم
در هر نفس نام تو شد ذکر،لبانم
پیچیده ای همچون دعا...
تو نه!
گلوله ات راست می گفت !!
آدمی که پای قلبِ خود ایستاده
سایه اش زود کج خواهد شد
«آرمان پرناک»
من میخِ محبت را
برای قابی رویایی
به دیوارِ عشق کوبیدم،
یک نفر دیگر
کلاهش را به آن آویخت ...
«آرمان پرناک»
خودتم نمیدونی گندزدی به احساسم خودمم نمیدونم چرامسخ چشماتم بااونهمه بلاکه آوردی سردلم بازدوست دارم وازدوریت تره چشم
بگذار من
بیشتر دوستت بدارم
بیشتر عاشقت باشم ، بیشتر بخواهمت
بگذار من
بیشتر در آغوشت بگیرم
بیشتر ببوسمت
بیشتر ببینمت
کارهای سخت را بگذار برای من
بگذار برایت بمیرم
تو فقط
حضرت عشق باشی کافیست...
ازمیان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.
خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.
چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی...
میخواهم به تو بازگردم
همچون خاطرات بیماری که حافظه اش بهبود می یابد.
همچون سرزمینی که از اِشغال شورشیان خارج می شود.
شبیه اسیری که حکم برگشت به وطنش می آید.
می خواهم به تو بازگردم
حبس شوم میان بازوانت
موسیقی بیکلامِ احساس، فضا را پرکند.
گیسوانِ بلندِ لَختم را...
تورا دوست دارم…
همانقدر که سبزه زار ها سبزه دارد…
همانقدر که آسمان شب ستاره دارد…
همانقدر که اقیانوس ها ماهی دارد…
همانقدر که جهان هستی پهنا دارد…
من تورا دوست دارم، فراتر از بینهایت
تمام سلول های وجود من اسیر عشق تو شده
مرا ببین
مرا بشنو
کافیست من...
هر جا که از عشق سخن به میان آمد،
تو را به یاد آوردم
هر چه شنیدم تو بودی.
هر چه خوانده ام تو.
یاد تو ادبیات را زنده می کند
یاد تو، می آید در کلاس درس. در شعر می نشیند ، از زبان استاد جاری می شود و...