100 متن کوتاه دلشکستگی ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره دلشکستگی
100 متن کوتاه دلشکستگی ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن دلشکستگی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
خوبے زیادے ممڪنہ باعث شہ بقیہ رو از دست ندے، اما قطعاً خودت رو از دست میدے...
جز یاد تو ای دوست کسی خاطر ما نیست
تا پاک کند تلخترین خاطره ها را
تو چقدر سنگدلی محبوبم
اشک در دیده و تو نابینا محبوبم
با نگاهم به تو گفتم نروی اما تو
با کلامت، تو بریدی نفسم محبوبم...
کدام سرمه سیه کرده چشم یار مرا
که چشم یار ، سیه کرده روزگار مرا
خاطرت نیست...
که در خاطر من...
خاطر تو هست هنوز...
کاش این جمله کمی قلب تو را نرم کند...
که بدانی که به جز تو مرا نیست دگر همنفسی...
نکند چشم کسی چشم تو را گرم کند...
که ز چشم منِ دیوانه کمی سرد شوی...
من رودخونه ای رو میشناسم که با دریا قهر کرد و عاشقانه به سمت فاضلاب رفت
درست مثل تو :)
مرا دیوانه میدانست...
نمیدانست نگاهش کرده دیوانه دلم را...
آنکس که نگاهش،
پریشان بکند قلب مرا،
مثل تو کیست..؟
نسل ما نسل همان عاشق دل سوخته ایست...
که دلش خواست به معشوق رسد، اما نشد...
تو چه دانی که حال دل من...
بی تو چقدر بارانیست...
با یه چشمک میبری، دین و ایمان مرا....
انتظارت چیست، مرا باز مسلمان دانی...
توبه کردم که دگر دل به کسی نسپارم...
دل به هر کس که سپردم بشکست...
یک شهر شده آشوب و دل ما شده ویران...
از دست دو چشمون سیاهت...
شکست خوردم من،
به جنگ نابرابر میان چشمت و قلبم.
چشمانم تشنه ی عشق بود،
کاش از چشمانت عشق چکه نمیکرد.
آمدم ، دَر زدم
هیچ کس نبود،
غیر از دل تنگی.....
تنهام انقدر تنها که صدای سکوت دل را میشنوم.
هر چه میخواهی بکن، اما تو نشکن دل ما.
من از این بی تو بودن های تکراری، بیزارم.
مو پریشانی و من در به در موی پریشان توام.
تو غزل های مرا خواندی و دل کندی و رفتی.
عجبت باد، چقدر سنگ دلی.
حیــــف باشــــد.
اگر قاتل دلخواه من آن چشم سیاه تو نباشد.
خسته از غمهای تکراریم، صبری برسان.
دگر نیست،
و این آغاز دلتنگیِ من است.
شهریارَم
رفتی و شهرِ دلم بی یار کردی
هر چه گفتم من بمان
اما تو بر راهِ خودت اصرار کردی
بودنت دنیایِ من بود
رفتنت اما؛ چه زود !
دیدی آخَر؛
قلب و روحِ دخترَت تب دار کردی؟!
برایِ پدرم🖤
آمدی تا مشکلی کمتر کنی
مشکلی کمتر نشد هیچ،جالب این جاست تو خودت مشکل شدی!
کاش میشد که تو هم.
دلتنگ من باشی یکم.
عشق از چشمان تو شروع شد،
با جان دادن من پایان یافت.
غصه دیگه بسه
غصه که تمومی نداره
نباید دل به دلش داد.
نداشتنت
بدجور
هوای
دلم را
بهم ریخته و
طوفانی کرده.
گـاهی اونقـدر بـد دلت مـیشکنه
که حتی!
نـای اعتراض هـم نـداری
فقـط
نگاه می کنی و
بیصدا میروی
نفس من که بماند نفس خودکار گرفت
یا بیا یا که بمان این دل بیمار گرفت
نه سرِ صلح به جان است و نه تابِ ستیزم
به لبم خنده ولی زهر به کام است هنوزم
تو بیا، یا که بزن تیر و تمامم کن دیگر
این چنین نیمه مردن نه روا نیست عزیزم
زندگی بدون تویعنی عذاب یک دل دیوونه احوال خراب باش وحال قلب من روخوب کن سازناکوک دلم روکوک کن
بغضی نهفته، در سراپای نهانم
انگار کن، تنهاترین والِ جهانم
از بس کسی درکم نکرده، هیچگاهی
دل را میانِ آبِ غمها میجهانم
نیمه ای از قلب من در چشم تو افتاده گیر،
نیمه ی دیگر پی چشم انتظاریِ تو مُرد.
غمم این است که انگشتانتم هم دگر توان یاری کردن
متن هایم را بر دل دفترا ندارد..
سوزش زخم من دردش ب قلبت میرسد
من تو را دوست خطاب کردم
دشمن جانم شدی
او به قلبم خنجر خود را فرو می کرد و من
مضطرب بودم مبادا دست او زخمی شود
شیدا صیادیپور
از شاعران برجسته کشوری که متولد 1377 می باشد و بر خلاف جوان بودنش اشعار پخته و قابل تاملی می سراید
➷➷➷➷➷ کاش میشـב בرבهایماט را هم ماننـב ترقـہ یکجا بر زمین بکوبیم..
و با صـבاے سوختن و انـ؋ـنجارش شاهـב تمام شـבنش باشیم ..
حمل کرבט בل پر בرב בر سال جـבیـב سخت است