سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به رادئنه دهمول ٚ سرٚ رخاصاندریا کورکیفورشان ٚ سر اوروشواره نیویسهته هساایتا مالادس ٚ شوب زییاب کاکایننککوبستیدهلهباقایده بشموینچهخوپشدامادریاسمساک ٚ بویا دیهه.مسعود پورهادی گیلکیدر راه نیستند/رقصنده های روی موج شکنپری دریایی(دختر دریا)/روی ماسه ها/سوگسرود می نویسدچند لحظه پیش / ماهیگیری سوت می نواختمرغان دریایی/بغض می کوبیدندهنوز/ باندازه کافی/ مه پشه بند ا...
در خیابانهای شهر راه میروم و به چهرهها، به حالت مردم، به اندامشان، به حرکات و به نگاههای بی رَمَقِشان مینگرم ؛ هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر از خودم میپرسم چه بر سر نوع بشر آمده است؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می.بینم، نقاب اندوه، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی !گاهی اوقات به نظرم میرسد که طلسمی شوم و خبیث بر سر شهر سایه افکنده است. وقتی همه خوابیده بودند جادوگری قدرتمند لبخند را از روی لبان مردم زدوده و به جای آن اندوه و کدورت بر...