متن عشق

و سخت قافیه می بازد
دلم... که می داند
تو را که دارم
نگفته ردیف است
غزلهای عاشقی من...

تنها چهار سوال با ارزش در زندگی هست!
چه چیزی مقدسه؟
روح از چه چیزی ساخته شده؟
چه چیزی ارزش زندگی کردن رو داره؟
و چه چیزی ارزش فدا شدن رو داره؟
جوابِ همشون یه چیزه!
فقط عشق

عشق یعنی
صد سالِ دیگم
بهش حسی که داری
تویِ دلت جوونه
عشق یعنی
همه بفهمن
برای اون چه کردی
ولی خودش ندونه…

_برشی از ترانه

شب های پاییز
کنار نور شمع رقصان
و سمفونی عجیب باد که
در کوچه های سرد و بی روح می پیچد
دل انگیز و هم چنان، غم انگیز است

خداداد نواندیش

به چشمان تو باختم و این بزرگ ترین بُرد من بود.

زندگی عشق است افسانه نیست
آنکه عشق را آفریده دیوانه نیست
عشق آن نیست که همیشه کنارش باشی
عشق آن است که همیشه به یادش باشی
صیاد عزیزی 🦕🦒

توکه میخواستی بری اصلاچرااومدی گلم نیازدارمت توقلبمی جونمی

زندگی من شده مرورخاطراتت کزبکنم یه گوشه مبهوت ومات وساکت

صاحب قلب من شدی شکستیش باوربکن که این حق دلم نیس

چه جوری دلت اومدشب میلادم بری یه چیزی بگوگلم دلت برده کسی

می پرسد: شورت گره ای ...؟
تلخ می گویم:
کودک عشقم سال پیش مُرد.
می پرسد: آدامس ...؟
تلخ می گویم:
گذشته را می جوم، کافی است.
می پرسد: سیگار؟
چیزی نمی گویم.
آتش می زند و تلخ می گوید:
این تلخی را مهمانِ من باش.

پیروزیِ عشق نصیب تو باد!

در ماتم عشق، ناله سر داد، ژولیت
چون مرغ پر بسته، در قفس تنگ، رمئو

قلبشان از آتش عشق، شعله ور گشت
در ظلمت کینه، گم شد راه، هر دو

رومئو، از خاندان دشمن، دل به ژولیت بست
ژولیت، از عشق او، سر به جنون گذاشت

نگاهشان به هم، راز...

تو نور چِشمی
میبره دِل مَنو موی مِشکیت
انگاری با تو تو بهشتیم
ببین تو مال مَنی
خِیلی عِشقی...

_برشی از ترانه

من فکر کنم جهان دیگری هم هست!
خدا بگو جهان دیگری داری؟
که قطعا عشق یک وجود نامیراست!


_برشی از ترانه

کی میتونه مثل تو اینجوری به دلم بشینه
تیکه تیکه های قلبمو کنار هم بچینه
ساکت و مغروری اما مهربون، دورت بگردم
آخه کی مثل تو میشه عشقِ منحصر به فردم
امون امون از اون رنگ چشات ،مثل لالایی زنگ صدات
منو خواب میکنه ،آخ دلو آب میکنه یه نگات...

جوهر قلبم💙🧸:
دلم مردی با آغوش امن می خواهد
از آن آغوش هایی که بی هوا در هر شرایطی
کار ساز است...
دلم می خواهد برایم ویگن بگذارد و
از نگاهم سخن بگوید
بخاطرم شعر بگوید ، حتی دست و پا شکسته.
دلم می خواهد با او میان مردم شهر...

تو ماهی، تو شیرین
چقدر به دل میشینی
تو شاهکار خدایی
عجب چشمایی داری
دل به دلم بده عزیزم
واست جونمو میدم
بهت قلبمو کادو
میارم به تو میدم...

_برشی از ترانه

من و تو چون دو کوه
دور از هم
جدا از هم
نه توانِ حرکتی، نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که
عشقِ خود را با ستاره های نیم شبان
به سویم بفرستی

آنا آخماتووا

مرا چه حاجت اسپند و آیت الکرسی؟
فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است

چنان روح مرا تسخیر خود کردی که میدانم
تو از من کم شوی چیزی ز من برجا نمی ماند

درد هم باشی دوستت دارم
دوست داشته شدن بلدی؟
عشق هم باشی عاشقتم
عشق شدن بلدی؟
گر ویران شوی می سازم تو را
ساخته شدن بلدی؟
چشم وا کنی می نازم به تو
بلند شدن از خواب را بلدی؟
بلدی دستانت را باز کنی؟
این همه مهر را از من...

تو اومدی تا فکر روزای تلخِ گذشته از سَرم وا شه
من ضربه خوردم تا قوی تر شم،
فردای من میتونه زیبا شه
هر اتفاقی که برام افتاد
شاید دلیلِ محکمی داره
وقتی ورق برگرده میبینی
این زندگی به من بدهکاره
این زندگی به من بدهکاره
باید منو باور کنی...

اَندر مرضِ عشق بجز عشق، دوا نیست