شعر دلتنگی

امشب که تو پیش منی تو خواب رویایی من
غرق تماشای توام عشق تماشایی من
آرامش نگاه تو دلتنگیامو میکشه
خونه پر از عطر تو دلم فقط به این خوشه...

دلتنگ مادری هستم ک رویا می بافد
تنها نشسته است و دار قالی می بافد

دلتنگ مادری هستم ک دلش تنگ است
تنها نشسته است وپر از حرف است

دلتنگ مادری هستم ک ناز دارد
تنها نشسته است و دل پر راز دارد

دلتنگ مادری هستم ک نا ندارد
تنها...

ای بی خبر از حال منِ مست کجایی...


من یاد تو هستم تو مرا یاد نداری...

نیایش

ای عشق، دیگر چاره ای بیندیش که یاهو یاهویت در دعاهایم بدجوری گلویم را زخمی نموده است،

دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،

در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،

با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم،

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،

بارالها! آسمانی تر از دل آسمانی ام سراغ ندارم که پر است از ابرهای دلتنگی یار، که گر ندا آید می پذیرد جان دهم برای دیدار...
۱۴۰۳/۱۱/۱۶

هر اتفاقِ شاد و خوبی
از پشتِ بومِ خونه افتاد
هر روز، یک روبانِ مشکی
هر شب، سَری از شونه افتاد...

دلم گرفته
و گرفته دلم را غم هجران تو

تو مرا در هجران خود رها کردی
و کردی رها خود را از آغوش من

من می کشم آغوش خیال ت را
خیال ت می کشد کردم فراموش تو را!

گر تو فراموش کردی یاد مرا
یاد می کنم ز تو...

دلت هرجا هوامو داشت برگرد!
من این عشقو بدونِ تو نمی خوام!
به جز آغوش گرمت هرچی باشه/
توو این دنیا به جون تو نمی خوام!

▪️سیامک عشقعلی

غم چشمان تو را می شنوم
که در آن غربت شب می شکنی

پرم از ضجه ی این شهر، بگو
نکند باز تو دلتنگِ منی؟

▫️شاعر: سیامک عشقعلی

خبرت هست که بی تو هر شبم شب یلداست؟
اشک خون میبارم از فراق و از دیده ام هویداست!!
⭐سعید بیات⭐