متن انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار
انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می خورد.
...
--خط خطی های من،
حزن بی پایان خانه ست!
زانا کوردستانی
نشسته ب انتظار میداند..
غم دل خوردن را..
اُردیبهشت هم آمد
آرام بیصدا
مثلِ برفِ زمستان
که باریدُ به انتظارِ
تو بودمو نیامدی.
آگرین یوسفی
نیمه گمشده عزیزم،
روز ها و سال ها انتظار از پس هم می گذرند و خبری از تو نیست.
روز هایم تاریک تر از شب و شب هایم روشن تر از روز شده اند، هر روز بر تعداد تار های سفید خرمن مو هایم اضافه می شود، چشمانم به در...
عاقبت روزی به آخر می رسند این خواب ها
نقش خواهد بست لبخندت میان قاب ها
خسته ام چون جاده های سوت و کور انتظار
میکشم حسرت برای دیدن رخسار یار
تا بیائی رو به سمت ساعت دیدارها
می نشینم رو به روی جاده ی تکرارها
بسته ام سررشته آمین...
در امتداد ساعت صفر
به دیوار شب تکیه می دهم
و بهار آمدنت را
انتظار می کشم
ای کاش بودی
صدای احساس قلبم را
در حصار بازوان تو می شنیدم
تا ذره ذره ی وجودم
عطر تو را می گرفت
مجید رفیع زاد
شب که می شود
نبض ثانیه ها را
به عقربه های ساعت قرار
کوک می کنم
و به انتظار معجزه ای
از عشق می مانم
تا که در قعر آغوشت
ماوا بگیرم
مجید رفیع زاد
چشمانم به راه مانده است
هیچ قطاری تورا برایم
نیاورد.
خلوتی دارم در میان تمام این شلوغی ها!
اندرونی دلم خالی است؛
پر از خالی است.
گاهی باید انتظار کشید.
اما این انتظار؟!
منتظر خود باشم یا دیگری!!!
مدت هاست که رفته ام...
گاهی...
تنها گاهی به یاد می آورم قول و قرار گذشته را تازه کنم.
با سلامی به ظاهر سرد!
گرد و غبارش را.
اما بدان و آگاه باش گرد و غبار نشسته بر آن ضامن تعهدی است که بر آن نهاده ام.
بکر و دست نخورده!
خالی از سکون، منتظر...
من ملودی چشمانت را بلد شدم 🎼
ضرب تند قلبم از مسیری که عطر تو عبور کرده بی اختیار گذر میکند...
من و دلتنگی عادت کرده ایم،
به عوام فریبی گمراه کننده انتظار؛
دریای پُرتلاطم های کاریزما آخرین
اَشک های دلواپسی ...
همانند شن زارهای ترک خورده ابریِ غروب ریسه...
هر روز عصر
به امید در آغوش گرفتن دست هایت
قهوه را بهانه می کنم
و میان دنج ترین کافه ی شهر
قدم های فاصله ات را می شمارم
اما افسوس
همیشه فنجانم را تلخ سر می کشم
و دست هایم
انتظار را ملاقات می کنند
مجید رفیع زاد
چشمی به انتظار
در قابِ پنجره،
چشمی پُر از غبار
در باغِ خاطره،
اینک هجومِ زهر
در تلخِ حنجره،
تسلیم گریه شد
چشمی که انتظار.
من منتظر تو ؛ تو منتظر من
من تنها ام و تو
تو آخه تنها تر از من :)
وسط این همه آره
تو چرا شایدِ من خب؟
آخرِ این همه گریه
ندیدیم خنده ی هم رو :)
تو اگه رفتی عزیزم
حقِ تو بوده رهایی
رفتنِ من ولی آخه......