100 متن کوتاه غم ۱۴۰۳ جدید 2024

وقتی میرفتی...
انقد سرد رفتار کردی!
که شک کردم منو میشناختی:)

هر کسی را همدم غمها و تنهایی مدان
سایه هم راهِ تو می‌آید ولی همراه نیست...

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

بابا جون وقتی نبودی نبودنت همه جا بود...

جایش خالی خواهد ماند
و جای خالی‌اش
از همه‌ی آنها که هستند زیباتر است...

تو مثل تمام رفتن ها هستی که برمیگردی

و من مثل تمام برگشتنها ؛

اینجا منتظرت میمانم ..!

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم

بعدِ تو
با هر غروبی ؛
بی قراری میکنم
می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...

وقتی قلبم

در دل تو می تپد

چه جوری از خودم بگویم

خفتگان را خبر از
محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید
غم مردم نخوری ...

اینجا هیچ چیز واقعی نیست
نه رفتن تو
نه ماندن من
انگار
یکنفر دارد ما را خواب میبیند
با دانه های درشت عرق
به پیشانی اش

به هیچ کس در دنیا وابسته نباش
حتی سایه ات
سایه ات هم در هنگام تاریکی
تو را ترک میکند ...

هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی،

این شب صبح نمی شود........

وقتی دلتنگ باشی........

با من چنان کُن
کز بعدِ مرگم
با خود نگویی
ای کاش آن روز ...

اومدیم اخر شبی با خدا درد و دل کنیم دیدیم نوشته
last seen a long time ago

دلتنگی مثل یه چاقوی کند میمونه نمیبره ولی خیلی درد داره...

شوخی شوخی حرف میزنیم جدی جدی دل میشکنیم

جلو من از درد حرف نزن.
زندگی من پر از لجبازی های بین من و خداست...

تا وقتى که صداى خنده هات رو نشنیده بودم، هیچ وقت نمیدونستم عشق هم صدا داره

بعد از رفتنش هیشکی نتونست جاشو‌ بگیره، حتی خودش بعد از برگشت :)

خطرناک ترین موجود دنیا، یه دوست قلابیه ...

دلم میخواست تا ابد دوسِت داشته باشم ولی انقد دلتنگم گذاشتی که دیگه حتی نمیخوام بهت فکر کنم!

هزار آتش و دود و غم ست و ...

نامش عشق

هزار درد و دریغ و بلا و ...

نامش یار

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا ؟
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم ،غم سر نیست مرا ...

طلوع دوباره خورشید زندگیت را

در زیباترین فصل سال تبریک می گویم

با آرزوی طلوع خوشبختی ها و غروب غم هایت

تولدت مبارک

گاهی تنهایی بهتر از بودن با کسیه که تنهاترت میکنه

مشکل اینه دیگه هیچکس حوصله ى رابطه نداره فقط به هم نزدیک میشیم به امید آرامش اما همیشه یه طرف داستان تو گذشته گیر کرده

یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم
غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم

گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشتمت غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی

چشم از قلب شڪایت ڪرد

گفت :

توعاشق میشوے

ومڹ اشڪ میریزم ...

قلب گفت:

تو نگاه میڪنے ومڹ دردمیڪشم !

اگر برای ابد
هوای دیدن تو نیفتد
از سر من
چه کنم ؟

جایی که بودن
و نبودنت هیچ فرقی ندارد!
نبودنت را انتخاب کن،
اینگونه به بودنت احترام گذاشته ای

هیچ و هیچ و هیچ
حال من پر از خالیست...!

تا تو مراد من دهی

کشته مرا فراق تو

به اندازه گریه گنجشک دوستت دارم فکر نکن کمه .گنجشک وقتی گریه می کنه ، میمیره!

️️️

حراج میکنم دلم
به قیمت نگاه تو

امان که تو نمی خری
سکوت پیشه می کنم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

آنکه مسٖت آمد و
دستی به دلِ ما زد و رفت

خواست تنهایی ما
را به رخ ما بکشد!

از همه سو به تو محدودم

باز هم کشته و بازنده ی این جنگ منم

که تو با لشکر چشمانت و

من یک نفرم

رفتی ای آرام جان
آتش بجانم کرده ای
نشتر غم را فرو
در استخوانم کرده ای

هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای

اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را

رَفت آن تازه گُل و ماند
به دل خار غمش

گُل کجا جلوه‌گر و
سرزنش خار کجاست؟

دل به دلبر دادم و ، دلدٖار ، دل را ندید

دل به دلبر دل سپرد ،دلدار ،پا از دل کشید

دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل

دل شکست و
تیره روزی شد نصیب دل ،دلا

ی زمانی میرسه که بهت ثابت میشه من مثل بقیه نبودم
ولی همون زمانم برای من ثابت میشه تو مثل بقیه‌ای

گیرم که حرام است
لبی تر کنم از تو


پیش نظرت
تشنه بمیرم چه؟
حلال است ؟

بغض پنهان گلویم شده ای

هرشب از دوری تو می میرم

سر پیری اگر معرکه ای هم باشد
من تو را
باز تو را
باز تو را میخواهم

اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشق

چون کودکی که در پی یک توپ پاره بود

غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست

لحظه‌ ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت

میان خواب و بیداری
شبی دیدم خیال تو

از آن شب واله و حیران
نه در خوابم نه بیدارم

زیر خودم را خط کشیدم که مهم باشم.اما دیگران فکر کردند غلط املایی ام پاکم کردند.

چه کند با غم تو این

دل آشفته ی من ؟!

برو آنجا که تو را منتظرند...

قاصدک

در دل من،

همه کورند و کرند ...

میروی یک روز و با خود میبری روح مرا

اکنون ‌که بدون تو نشستیم

با خاطره هایت همه جا دست به دست ایم

اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!

Disaster is someone who everything remindes her lover...
و فاجعه فردیست که همه چیز او را به یاد
معشوقه ی رفته اش می اندازد...

گره ی کور دلم

دست تو را

میطلبد

همه ماهر شده اند...
یک نفر هزاران نفر را,
با هم دوست دارد...!
اما من!
ناشیانه به یک نفر,
دل میبندم هزاران بار️️

سردش بود!
دلم رابرایش سوزاندم!
گرمش که شد
باخاکسترش نوشت خداحافظ ...

غمناک ترین لحظه زندگی را از کسی تجربه میکنی که شیرین ترین خاطرات زندگی را با او داشتی...

مَگَر جانی
که هَرگَه آمَدی ناگه بُرون رَفتی؟

مَگَر عُمری
که هَر گَه می رَوی دیگَر نِمیایی؟!!!!

دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند

بیا
که میرود این شهر
رو به ویرانی

بیا
که صاف شود
این هوای بارانی

عشق گاهی زخم و گاهی مثل مرهم

میشود

عشق گاهی ننگ و گاهی، رقص پرچم

میشود

عشق گاهی شوکران تلخ و گاهی چون

عسل
گاه شیرین می شود ، گاهی پر از غم

میشود……

چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند
همیشه زخم زبان خون‌بهای زیبایی‌ست

زندگی سخت نیست، زندگی تلخ نیست
زندگی همچون نت های موسیقی بالا و پایین دارد
گاهی آرام و دلنواز
گاهی سخت و خشن
گاهی شاد و رقص آور
گاهی پر از غم
زندگی را باید احساس کرد

می دانی فرق من و زندان بان در چه بود؟زمانی که پنجره ی کوچک سلول مرا باز می کرد / او تاریکی و غم اتاقک را می دید و من روشنایی و امید را...

دوستت دارم
همان قدر
که نمیگویم !

همان قدر
که نمیدانی !

همان قدر
که نمی آیی

بوی زلف او

حواسم را

پریشان کرد

و رفت........‌

همدرد منی
هم درد منی!

غمگین ترین درد مرگ نیست دلبستگی به کسی است که بدانی هست اما اجازه بودن در کنارش را نداری

دلم در دست او گیر است،

خودم از دست او دلگیر

عجب دنیای بیرحمی،

دلم گیر است و دلگیرم

درد دارد که خودت علت لبخند شوی... و دلت در همه حالات پر از غم باشد.

غرق غم
دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار...

شب خودش پر می کند بغض گلویم بی سبب... وای بر وقتی که غم هم پا به پایش می دود...

دروغ چرا
تنگه دلم
منو بارون غم
شدیم رفیق هم

هواشناسی اعلام کرد

هوای یڪدیگررا داشته باشید
دل نشڪنید
قضاوت نڪنید
به غم ڪسی نخندید
به راحتی ازیکدیگر گذر نڪنید
هوای دلتان راداشته باشید .

شیطنت های من دیوانه را جدی نگیر
پشت این لبخند ها سی سال غم دارم رفیق!

شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟
گره ات کور شود غم به روانت برسد؟

هق هق گریه هام
غم توی نگام
به فدای آقام آقام آقام آقام
تو نکردی ردم
به همه رو زدم
میدونم
خیلی من بدم بدم بدم

لبخند بزن
حتی اگه خیلی غم داری
اینجا کسی نگران اشک های تو نیست...

غم در دل تنگ من

از آن است که نیست

یک دوست که

با او غم دل بتوان گفت ....!

به شرط
آبرو یا جان،
 قمار عشق کن با ما

که ما جز باختن،
چیزی
نمی خواهیم ازین بازی!

قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد

تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار
به مهربانی‌ یک دوست از تو می‌گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار 
جواب می شنوم

تا به کی باشی و من
پی به حضورت نبرم ؟

آرزوی منی
ای کاش به گورت نبرم

مرا زیستن بی تو، نامی ندارد
مگر مرگ من
زندگی نام گیرد

آن رفیقی که به ایام غمم دور نرفت
زیر شمشیر غمشس رقص کنان خواهم رفت

آرزویم این است که
صفحه غم و اندوه
در دفتر زندگیتان
همیشه سفید بماند...

اوقاتتون به وقت مهربانی
لبخندتون به رنگ عشق

درد دارد
که خودت علت لبخند شوی
و دلت در همه حالات پر از غم باشد...

آن دم که
با *تو* باشم
محنت و غم سر آید...!

شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید

گویند که
چون می گذرد هیچ غمی نیست
اما که والله / همین درد کمی نیست...

آرزویم این است
آنقدر سیر بخندی
که ندانی غم چیست...

هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس...

دلم دریاچه غم شد دوباره
بخوان ای دل محرم شد دوباره

خدا وسط غم هات یه گل می کاره
مطمئن باش

ای کاش
کسی می آمد
و غم ها را از قلب
اهالی زمین بر میداشت...