100 متن کوتاه جدایی ۱۴۰۳ جدید 2024

وقتی میرفتی...
انقد سرد رفتار کردی!
که شک کردم منو میشناختی:)

جایش خالی خواهد ماند
و جای خالی‌اش
از همه‌ی آنها که هستند زیباتر است...

بعدِ تو
با هر غروبی ؛
بی قراری میکنم
می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن...

همه عاشق شدن را بلدند
اما فقط تعداد کمی هستند که بلدند
چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند...

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید

بعد از رفتنش هیشکی نتونست جاشو‌ بگیره، حتی خودش بعد از برگشت :)

دلم میخواست تا ابد دوسِت داشته باشم ولی انقد دلتنگم گذاشتی که دیگه حتی نمیخوام بهت فکر کنم!

مرا ببخش که ساده بودنم دلت را زد....... مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست....! میروم تا آنان که توانا ترند.... تورا به پوچ بودنت برسانند..
️

اگر روزی تهدیدت کردند،
بدان در برابرت ناتوانند!

اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست!

اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

تا تو مراد من دهی

کشته مرا فراق تو

بر دلم شور خدایی می رسد

بوی جانسوز جدایی می رسد

ای فدای دین و مکتب الوداع

ای تمام هستِ زینب الوداع

وقت جدایی رسید
باد مخالف وزید
از شرر داغ تو
پشت برادر خمید

چنان تنهای تنهایم
که حتی نیستم با خود

چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی زود

ما بی تو خسته ایم
تو بی ما چگونه ای

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع، حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم.

رفته ای و چو زلزله بنای جان ریخت که ریخت

ما که دل کندیم از او
دیگر چه فرقی می کند
با سگان زرد باشد یا شغالان سیاه

گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست
حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد

تو را از من مرا از تو جدا کرد

تا که رفتی از کنارم
ناگهان باران گرفت
ابر هم گویا توان
این جدایی را نداشت...

به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسِپردم
تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی...

غم آخر بود
رفتنت

یا خانه تنگ تر شده
یا من در خودم جا نمی شوم
نفس رفته است
نمی آید!

هوا هوای جدایی
هوای تنهاییست ...

روزی گفتیم
فقط مرگ می‌تواند
ما را از یکدیگر جدا کند

مرگ دیر کرد
و ما از یکدیگر جدا شدیم!

آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری

من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری

کاش یادبگیریم وقتی ازکسی ناراحت میشیم
جای اینکه یهو ترکش کنیم
اول دلیل ناراحتیمونو بهش بگیم
و توضیحاتش رو بشنویم...
شاید دیگه اینطوری ترک کردن و جدایی لازم نباشه

متنفرم از غروب جمعه ای که
تو را از من گرفت
مادرم

بعضی وقت ها خدا نجاتمون میده
ولی ما جدایی حسابش میکنیم
همیشه جدایی بد نیست...

به من گفته است یک مدت از او کمتر خبر گیرم
همین یعنی جدایی ، منتها آهسته آهسته

قلبم را به تو هدیه دادم
در یک روز بارانی
چه گرفتم؟
دوری
جدایی
تنهایی

با من مدارا کن
بگذار دلهره ی جدایی را
در حافظه ی هیچ عاشقی شکوفا نکنیم

بریدی تو از من ،

بریدم من از خود

بم بود ،

بدرودش

.

آریا ابراهیمی

ز هم جدا کردن ما را، مثل دو ابرو ،

پیوستگی دوره قاجارم آرزوست!

ارس آرامی

نگاهی سرد بر این ساعت
کمی در حال خود ماندن
زمان درگیر یک کابوس
برایم می رسد \خواندن\

و میخوانم که : دریابی چرا نیستی ...

حمید پناهی زاده

چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟

من گره می زنم این فاصله ها را هرشب
تا که کوتاه کنم قصه ی تلخ جدایی ها را

چه گویمت که دلم از جدائیت چون است

دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است

وقتی که دنیای تو با یه نفر پرمیشه
ندیدنش تورو به سمت خطر هل میده
تصمیم بگیره واسه همیشه ترکت کنه
میمیره قلب عاشق لحظه مرگ توه ...

ما ساعت ها باهم حرف میزدیم
بی آنکه صدای همدیگر را بشنویم
و هر بار  \ فاصله \   از این قدرتِ ما تعجب میکرد...

سحر غزانی

فلک از دست ما برده دوتاگل🥺
که اتش میزند برجان بلبل😔😔
فغان از این غم ودرد جدایی 😪😪
چگونه داغشان سازم تحمل☹☹☹

یادش بخیر
پارسال همین موقع صدای خنده هامان بلند بود اما حالا من ماندم و قاب عکسی با روبان مشکی🖤

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟

یه مرد برای عاشق شدن یه نگاه
براش بسه
اما برای فراموش کردنش به یه عمر!!

اگر چه باز نبینم به خود کنارِ ترا
عزیز می شمرم عشق یادگار ترا
در این خزان جدایی به بوی خاطره ها
شکفته می کنم از نو به دل بهار ترا...

لعنت به عشق اولم
باعث آزار منه
چشمای من خیس شده باز
همش توی خاطرمه

زیبا زیاد بود اما دنیا
شبیه تو نداشت

آنقدر صدایت کردم اسم تو را
که همه شهر فهمیدند راز مرا

مث یک روح در دو بدن بودیم
تنها یک جای بود که باهم
تفاهم نداشتیم
اون روزی که من
لباس سیاه پوشیدم و تو (کفن) سفید

می شود با همه وجود سالها
گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
ما تلاش کردیم اما روزگار نذاشت
إِنَّ اَلزَّمَانَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْبَابِ(علی علیه السلام)
همانا روزگار جدا کننده عشاق است

جای شونه های تو
تکیه به دیوار میزنم
رو به قاب عکس تو
هی پک به سیگار میزنم
کوثرمرادی فر❤

گاهی برای تمام چیزها دیر میشود
کسی نمیداند کدام عابر
پشت باجه تلفن جا ماند
و کسی دیگر نفس نمی کشید که
جواب تلفن را بدهد
و باران همچنان و همچنان
بارید

دیگه پیشت اومدن سخت شده
دلم آبادان شده برات

بزار هر کی خواست بره
وجودت لیاقت آدمی را داره که
خودش به کنار تو بودن اصرار کنه.

اگه دلت براش تنگ بشه چیکار میکنی؟
+ خب بهش زنگ میزنم یا قرار میذارم ببینمش دیگه
اگه نتونه جواب بده یا نیاد چی؟
+ برای چی نتونه؟
هیچی ولی کاش دلت برای عشقت که دیگه تو دنیا نیست تنگ نشه

شاید مرگ بتواند جسم و نگاه ها دو عاشق را از هم جدا کند
اما هرگز قدرت ندارد که قلب و یاد تو را از من دور کند
🖤 کربلایی/سادات 🥀

می خواهم رها بشوم
از این پیله ای که
هیچ امیدی به پروانه شدنش نیست...

بهزاد غدیری / شاعر کاشانی

جرم من دوست داشتنت بود
و تو قاضی سخت گیری بودی ک مرا محکوم کردی به مرگ با خاطره باران

جدائی اجباری از وطن و کاشانه، درد و غم سنگینی بر سینه غربت نشینان است.


رحمان شاهسواری کینگ

بعد از تو هیچکس در دلم گذر نکرد
کسی نیست در جهان که بگیرد جای تو؟!

مرا ز هجر مترسان، گذشت آن زمان
که سخت تر از مرگ فراق و هجران بود

ماه مردم تو آسمون رویت شد داره میدرخشه
اما ماه من خیلی وقته زیر خاکه
دیگه رویت نشده
دلم براش تنگ شده 🖤

آب بودند و خاک
سازشان ناکوک اما؛
گِل شدند.

گذشتی از من و رفتی چه آسان

مرا دادی به دستان زمستان

مگر شب بوی باغ تو نبودم

چرا پرپر شدم در باد و بوران

شهناز یکتا

از نجف الاشرف که سمت مشایه رفتم
دلم پیشت ماند چه سخت است فراقی
که هیچ دیداری ندارد.

امید رفت و فرو ریخت

تمام داروندارم

کجاست یار وفادار

کجاست مونس و یارم

شهناز یکتا

تا قیامت شکر میکنم پروردگار خویش را
آه، گر من باز بینم روی یار خویش را 🖤

هر دو ما سوختیم
تو به مرگ و من به فراق تو همیشه

آه مِن الفِرَاقَ
قَلْبی مَدفونٌ فی العِرَاقُ

سختمه باورکنم که مال من نمیشی امابرای دلم درهرصورت عزیزی

هر چه رنگ بر تن کنم بی فایده است
عاقبت رنگ غم رسوایم می کند 💔

بی تو
اشکی رویِ گونه سرازیر شد
دلی شکست
آینه ترک خورد
پاره شد
عکسِ خاطره ها.