100 متن کوتاه آغوش ۱۴۰۳ جدید 2024

همین که جسمَت کنارِ دیگریست و
فکرت در آغوش من

یعنى؛
آه ام........
گریبانت را گرفته...

بغل کن مرا
چنان تنگ که هیچکس نفهمد
زخم....
روی تن من بود٬
یاتو

این شهر
مرا با تو
نمى خواست عزیز...

تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم میگیرد..
در هوایی که نفس های تو نیست...️

صبح یعنی بغلم باشی و بیدار شوم

و پریشان کندم موی بهم ریخته ات

چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم








ا

شب وقتی زیبا است که بدانی
یک نفر، یک جایی از این دنیا
با تصویرسازی آغوش تو به خواب رفته است
و چه زیباتر می‌شود وقتی که آن یک نفر
همانی باشد که تو هم هرشب
در خیال خودت در آغوشش می‌گیری

️آغوش تو

آرام ترین نقطه ی دنیاست

هر چند که دیوانه ترین مرد جهانی️

راه که می‌روی عقب می‌مانم …

نه برای اینکه نخواهم با تو هم قدم باشم …

می‌خواهم پا جای پاهایت بگذارم …

می‌خواهم رد پایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشَد …!!!

بگذار در آغوش تو،
آرام بگیرم...
دلچسب ترین،
شیوه جان باختن است این...!

آغوش تو به غیر من به روی هیشکی وا نکن منو از این دلخوشیا آرامشم جدا نکن...

و دایره ی حضورت جهان را در آغوش می گیرد

ای باران / تابستان هنوز در حسرتت می سوزد اما تو در آغوش پاییز می باری

وقتی برگ ها از آغوش درخت خسته می شوند!
آه می کشد ! پاییزی که می داند سردترین فصل جهان/ تنهایی است...

میگویند:
هر بار کسى را گرم در آغوش میگیریم یک روز به عمرمان اضافه میشود
پس لطفا مرا بغل کن...️

مرا در آغوش بگیر
که هیچ کجا خانه ی آدم نمی شود

آغوش تو و دیگر هیچ

فردایی در کار نیست
ما را می خوابانند
تا ندانیم دوباره
در آغوش امروز
متولد می شویم

و پس از مرگ
مرا تنگ در آغوش بگیر
حقم این است
که در موطن خود دفن شوم

به آغوشم بکش...
ذوبم کن در خودت
آنوقت است
که با هم میشویم
*یکی*...!

هر چه
در آغوش تو اتفاق بیفتد
را دوست دارم
حتی مرگ را ️

من حوض لب کاشی تو فواره چه تشبیهی
بازا به آغوشم ببین من از تو لبریزم

به گلستان نروم
تا تو در آغوش منی

حال من
دماسنج حال توست
وقتی‌ خوبی
گرمتریڹ آغوش‌ها را در آستین دارم
بد ڪه باشد حالت
خودم ڪه سهل است
تمام دنیا یخ می‌زند از
سردی لبخندم

بدون شک آغوش آبان ماهی ها
هشتمین عجایب دنیاست...
واردش که میشوی زمان برایت بی معنا میشود...
آبانی یعنی فرمانروای احساسات...

و در معراج آغوشت پر از حال خوشایندم..
.

بہ اندازهٔ یڪ شب خوابِ راحت
و یڪ روز خیالِ راحت
در آغوشم بگیر
خدایا…

کاش میشد...
تمام آدم های غمگین و تنهای جهان را در آغوش کشید،برایشان چای ریخت،کنارشان نشست و با چند کلام ساده
به لحظاتشان رنگ آرامش پاشید
و حالشان را خوب کرد

نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بی نصیبم که فراموشت کنم
تو در میانِ همه چیزی!!!!!

پزشک نیستی
اما درمانِ دردم توئی
دردِ چشمانم با نگاهِ تو
دردِ استخوانم با آغوشِ تو
دردِ دلم با دوستت دارم های تو تمام می شوند
جانم نسخه ام را بپیچ
که بیمارم...

مرا در آغوش بگیر
آنقدر عاشقانه
که وابسته ات شوم
جوری که جز آغوش تو
هرگز، پر پروازی نداشته باشم

دلم تنگ است...برای کسی که نه می‌شود او را خواست... نه میشود او را داشت.
فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد!
و درحسرت آغوشش سوخت ...

جهان من
آغوشی ست
قد ما دو نفر...!

به همین زودی
همه چیزتمام میشود
واین چشمه بیقرار
که ازبالای کوه سرازیراست
درآغوش دریا
آرام میگیرد.

توبیا ...
مست در آغوش من و
دل خوش دار ؛
مستیَ ت با بغلت
هر دو گناهش با من ...

️️️

اتفاق خوب آبانم
چه می شود بیفتی
در آغوشم؟

من به هر راه روم ساکن آغوش توام...


️️️

عطر آغوشت
زیباترین انقلابی‌ست
که هر شب در میان جانم
عاشقانه کودتا می‌کند

نجوای انگشتانت را دوست میدارم ، آن زمان که در وطن آغوشت آرام میگیرم ...!


️️️

دلم آغوش بی دغدغه می خواد مثل آغوش تو ...

️️️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

نه ! تو دریا نیستی من هم که ماهی نیستم!
بی جهت اغوش خود را سوی من وا کرده ای!

چمدانت را ببند...
اینجا آرامش در سرزمینی عاشقانه
چشم به راه توست...
سرزمینی به نام آغوش من...

من سرمازده را گرم در آغوش بگیر
به هوای بغلت بود که سرما خوردم

‌بعضی صداها را
باید در آغوش گرفت
مثل یک دوستت دارم
از زبان تو

جای جای این زمین
هوآیش
به هوآیِ آغوش
تو نمے رسد

زمستان سرد نیست

درد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !

نوازش کن مرا
و ببین چگونه تا ابد
فدای آغوشت می شوم!

️️️

تو قدر مطلق منی ،
در آغوش تو احوالم
همیشه مثبت است ....️

️️️

عطرِ آغوش تو
زیباترین انقلابی‌ست
که هر شب در میانِ جانم
عاشقانه کودتا می‌کند ...

‌️️️

در حسرت آغوش تو پاییز ترینم

مرا
به گوشه ی آغوش خویش
دعوت ڪن …
مگر به جز تو کسی
گوشه ی دلم دارم؟؟️

‌ روزگاری یک تبسم یک نگاه
خوش‌تر از گرمای صد آغوش بود

به زن
سخت نگیرید
مگر در هنگام به آغوش کشیدنش

دلم گرفته، به من فرصت دوباره ببخش
که تا نفس بکشم بی‌هوا در آغوشت...

چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد
ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد

زاهدانه ترین حرفی که شنیده ام: در عشقِ حقیقی روح است که تن را در آغوش می‌گیرد.

فریدریش نیچه | فراسوی نیک و بد

ای گمشده در رویا جادو کن و پیدا شو
من تشنه ی دیدارم آغوش مهیا شو

رهایم نکن
این بال و پر
آسمان نمی خواهد
آغوش تو
رهایی من است

می‌روم تا که در آغوش کشم یاد تو را

هنر را در آغوش بگیر
یقینا بهترین دوستت خواهد شد

بهشت
چه کوچک می‌شود
وقتی
تو را
در آغوش می‌گیرم.

بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا
یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!

هوای سرد زمستان بهانه ای عالی برای در آغوش گرفتن است

باز شب شد
در خیالم
مقصدم
آغوش توست ...



️️️

مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم !
و فردا چطور ؟ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته‌ام !

آغوشِ تو
آن قفسِ شیرینى است
که هیچ پَرنده ای
قصدِ رهایى از آن را ندارد...


️️️

با تو خوشبخت ترین
عاشق تاریخ منم
ای که آغوش
پر از زندگی ات شد وطنم

️️️

و چقدر جای امنی ست
آغوش کسی که
بی واهمه دوستت دارد ...️


️️️

دست همیشه به معنای آغوش نیست !

گاهی فقط امنیت است . . .

فقط مثل «دست پدر» !!!

بیا بلندترین روزهای سال را بیشتر عاشقی کنیم!
دلم یک آغوش میخواهد،گرم تر از ظهر تابستان... فصل دلبرانه ی فرصت هاست!
این روزها دوستت دارم ها عجیب می چسبند...



️️️

هوا هوای بوسه های پی در پی و آغوش های تمام نشدنیست


️️️

در قرنطینه بی قرنطینه ،
با هوا و بی هوا ،
با بوسه و بی بوسه ،
در آغوش و بی آغوش ،
با بهانه و بی بهانه ،
چه بخواهیم چه نخواهیم
چه بمانیم چه بمیریم ،
تو در من و من در توام ...

صدای تو مخدرم بود...
خمار می شوم وقتی نمی توانم
آن را در آغوش بگیرم..

آغوش گرم خویش دمی بگشای
تا پیش پای وصل تو جان ریزم...

 

من از تو
نه گرمای آغوش میخواهم
نه گرمای دستانت
من از همه ی تو فقط
یک حضور میخواهم
تو که باشی همه ی زمستانهای
جهان را تاب می آورم
گرمای حضورت
برای عُمری زمستان کافی ست️


️️️

گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من!!محرمی و کار تمام است...

مرا جانانه در آغوش بگیر
موهایم را با آن دست های
نازنینت نوازش کن
و سرم را چون نوزادی دو ماهه
روی سینه ات بگذار
می خواهم تمام عمر
نفسم از جای گرم بلند شود️


️️️

دلم یک دوست می خواهد
دلم یک شور می خواهد
تنی داغ از هوای عشق
دلم یک تو
دلم آغوش می خواهد

بیا و عطر تنت را سرجایش بڪَذار !
نترس هیچ اتفاقی نخواهد افتاد
فقط در بند بند استخوان هایم
یڪ آغوش بیشتر حل میشوی.️

چون که تب کردی گره افتاد
بر احوال من
حس بوسیدن گرفت
لبهایت از لبهای من
خیس شد چشمان من
وقتی در آغوشم کشید
حس گرم دوستت دارم گرفت
دستانت از دستان من

دور نباش
در این دنیایِ کوچک !
در این آغوشِ دنج ،
نزدیک تر باش ، از روح به جان ..
نزدیک تر باش ، از جان به تن ..
نزدیک تر باش ، از تن به من .
تو ..
خودِ من باش ...

شایعه ی پیچیدگی زنها
تنها بهانه ای مردانه است
برای رفتن ها ، ندیدن ها
برای نفهمیدن ها و نخواستن ها
و گرنه معمای هر زنی با آغوش حل میشود

منِ سرما زده را️
گرم در آغوش بگیر️
به هوای بغلت بود
که سرما خوردم !

حس دوست داشتن که می پیچد
در وجودم ،
دوست دارم
آسمان را در آغوش بگیرم ...
دوست دارم
دنیا را برقصانم ...
نه !
دوست دارم در گوشت زمزمه کنم
دوستت دارم


️️️

تا قبل از
در آغوش گرفتنش
گمان می کردم
زندگی فقط
زنده بودن است...


سیدعلی صالحی

️️️

خسته از عمری زمستانم ، بهارم می شوی؟
گرمیِ آغوشِ سردِ روزگارم می شوی؟
.
هست دریایِ دلم ، بازیچه ی امواجِ عشق
ساحلِ امنِ وجودِ بی قرارم می شوی؟

مترسک!
آنقدر دستهایت را باز نکن؛
کسی تو را در آغوش نمی گیرد،
ایستادگی همیشه تنهایی می آورد

به شوق دوست داشتنت
دلم میخواهد به اندازه ی
تمام آغوشها برایت آغوش باشم.️

گفتند گناه است در آغوش تو خفتن؛

بگذار بگویند، که گنه با تو ثواب است!

.
حکمِ عاشقی دیوانه همچون مثل من

تا ابد زندانیِ آغوشِ یاریست مثل تو

تو را هوای
به آغوش من رسیدن نیست
و گرنه فاصله ی ما
هنوز یک قدم است...
.

️گره بزن آغوشی را به تنت
که دلتنگ توست
عشق در وقت نیاز
آغوش میخواهد
️و یک شانه ی محکم

️️️

به هیچ حیله به آغوش در نمی آیی

مگر ترا زنسیم بهار ساخته اند؟

️
درآغوشش کشیدم
دیگر هراس نداشتم
جهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم

️️️

من پُر از دوست داشتنِ توام
پر از ذراتِ معلّقِ عشقت
پر از آغوشی که الگوی قد و قواره ی توست
و حجمِ تنِ تو را در خودش گود انداخته است
من مسئولِ خواستنِ توام
و سرودی از این بهتر برای سرودن ندارم

آغوش تو️
همان بهشت کوچک خداست روی زمین...
و زمانی که من در آن نفس می کشم
همانجا باید زمان بایستد...

چون در آغوشت گرفتم
قالب من جان گرفت...!

در آغوشم بگیر
ڪہ بہ امنیت آن محتاجم

بہ شانہ هایت,بہ نوازش هایت
بیا تا روے چشمانم بنشانمت

ڪہ من بےنهایت

دوستت دارم️

️️️

سربه شانه ی جاده
در آغوش گرفت مرگ را
عاشقی که معشوقش
از راه بدر شده بود

در آغوشم نمایان است خالی بودنِ جایت...