100 متن کوتاه خاطرات ۱۴۰۳ جدید 2024

از صمیم قلب برای بعضی از خاطرات
آرزوی فراموشی میکنم

روی دیوار هم ،یادگاری بنویسید.
آدمیزاد با مرور خاطرات زنده اس

عاشق که میشوى
هیچ گاه نمیتوانى تنها بمانى!
یا خودش را بغل میکنى
یا خاطراتش را...

خاطرات عطر می‌پراکنند
وقتی شهر خیس می‌شود.

هیچ بارانی رد پای خوبان را از کوچه های خاطرات نخواهد شست

پایانی برای قصه ها نیست...
نه بره ها گرگ میشوند،نه گرگها سیر،
خسته ام ازجنس قلابی آدمها...
دار میزنم خاطرات کسی را که،
مرا آزرده،
حالم خوب است،
اما گذشته ام درد میکند...

قید خاطرات مرده را بزن...
نبضی که رفته ، گرفتن ندارد!!!

بعضی وقتا،
شریک تمام خاطراتت تو زندگی
فقط یه شماره خاموشه...

‏اسکار بیرحم ترین عضو بدنم میرسه به مغز...
که هر چی خاطراته یاد آدم میاره!

به احمقانه ترین شکل ممکن
دلتنگ کسى هستم
که هیچ خیابانى را
با او قدم نزده ام
اما او در تمام خاطرات من
راه مى رود...

خاطرات خیلی عجیبند ...
گاهی اوقات می خندیم ...
به روزهای که گریه می کردیم ...
گاهی گریه می کنیم ...
به یاد روزهایی که می خندیدیم!

شالیکاری آیا
آتش به ساقه های خشکیده کشیده است
یا تو در آن دورها
کنار پنجره داری
خاطراتت را می تکانی در باد !؟

‏غرق شدن تو خاطراتی که تو گذشته دفن شده مثل کاشتن گل تو دریاست، آب زیاد میخوره اما رشد نمیکنه

همانطور که وقایعِ واقعی فراموش می‌‌شوند ، بعضی وقایع که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند می‌توانند در خاطرات طوری زنده بمانند که گویی اتفاق افتاده‌اند ...

زمان می‌گذرد،
خاطرات محو می شوند
احساسات تغییر می‌کنند،
آدم ها می‌روند
ولی قلب، هیچ وقت فراموش نمی‌کند.

همسرم من اخم کردن تو را به خندیدن با کسی دیگری عوض نمیکنم

من حتی نداشته هایت را به داشته های کسی دیگری عوض نیمکنم ، من تار موی که هیچ حتی خاطرات تو را با دنیا عوض نم

بچه تر که بودم به بابام گفتم میشه از خاطرات جبهه برام بگی؟ شروع کرد یه داستانایی تعریف کرد برام از رشادتاش که تهش اینجوری بود که به‌خاطر پدرم ما پیروز جنگ شدیم.

کوهستان
ترا بیادم می آورد
وخاطرات باتو بودن را
ای سفر کرده
که در محالی گم شدی
غروب جنگل
بی تو اما
چه غم انگیزاست

دفترچه خاطرات دوران دبیرستانمو میخوندم، نوشته بودم:

هر روز که میبینمش به چشماش خیره میشوم، گمان میبرم این چشمهارو تا آخر عمرم فراموش نخواهم کرد.

الان یادم نمیاد برای کی نوشته بودم اینو

در زیر بوته ی گُل سرخ
خورشید
شعاع های زرّین خود را
در میان علف ها
ظریف می بافد
و آب
رهگذرِ همیشگیِ غربتِ دشت
از میانِ بافته ها
خاطرات را می شکافد ...

عشق جنگی است که
خاطرات
مین های خنثی نشده ی آنند
کافی است گاهی
خیالت از روی آنها بگذرد..



️️️

جای آدم خوب را یا با بهتر از او پر کن

یا با خاطرات خوبش

آنچه بر دل می نشیند از یاد رفتنی نیست

حریم دل حُرمت دارد

ازنبودنت و جای خالیت باکی نیست
میترسم وقتی که امدم برای تجدید خاطراتمان
تورا روی نیمکت قدیمیمان تنها نبینم !

هر شب...
در گوشه ای از این شهر
آدم هایی، بخاطر پا گذاشتن
بر مینِ خاطرات
جان می دهند!
.
.

من خاطرات تو بودم،
خاطرات تلخ و شیرینت.
بگو کدام دست،
کدام بوسه،
کدام تن
مرا از ذهن توخط زد؟

هراسناک تر از کور شدن، نابینایی من است بعد از آن شب.
روحم درد می کند.
احساسم تیر می کشد
ناچارم به قدم زدن در هراسی که با تاریکی می آید
با روشنایی نمی رود
.
خاطراتم کبود است
.

عکس ما را قاب کن هر چند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم

بهار آمد ! رفت!
تابستان آمد ! رفت !
پاییز هم آمد ! اما انگار آمده که نرود !
تمام شو لعنتی ! کم مانده خاطراتم ماشه ی اسلحه را در قلبم بچکانند ...!

پاییز را دوست دارم
در یکی از شبهایش عاشقت شده ام
و بی پروا
خاطراتت را بوسیده ام

شیوا علمی

ستارهٔ خیالت را آویز کرده ام به آسمان نبودنت ...
و شب به شب خیره به آسمان پیک خاطراتت را می نوشم ...
شاید که این بار طالع تو را وعده ...✩
یلدا حقوردی

خاطرات زیبای با تو بودن را در نهان خانه دلم پنهان نموده ام تا مبادا باد آنها را با خود ببرد.

خاطرات قدیمُ
تودل نگه میدارم
عاشقانه هایی که
بی توکرده بیمارم
خاطراتی که هیچوقت
واسم کهنه نمیشه
باوجودیکه نیستی
دلم هنوزاسیره ...

هوای دل ابریست و محتاج بارانست ای اسمان بغضت را بشکن تا خاطراتم را یک جا ببارم

خاطره هات رویاییه
هواام بارونیه
این یه دیوونگیه
که قدم میزنم با یادت... ❥

کوچه هاام خالیه
چه حس عجیبیه
انگار همه چی بهم میگن
که دیگه ندارمت... ❥

کاش
وقتی کسی میرفت همه ی خاطراتش را با خود میبرد
عطرش را...
اسمش را...
خنده هایش را...
چشم هایش را....
امان از جامانده هایی که آدم را میسوزاند

عمر کوتاه است پس زندگی کنید
عشق کمیاب است پس به چنگش بیاورید
خشم بد است، عاشق شوید
ترس ترسناک است، تا زمانی که با آن مقابله نکردید
خاطرات شیرین اند پس قدرشان را بدانید


- اوژن فودور

من زیر باران خاطرات تو
بدون چتر می ایستم...
یک سرماخوردگی روحی ، می ارزد به مرور آن خاطرات شیرینِ گذشته • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

همیشه یادت باشه موقع بارون بخندی
اره ابر گریه میکنه....
گل تشنگیش برطرف میشه، منم تنهاییم)
چون توی خاطرات با تو بودن جاری میشم...
مبینا سایه وند

قطرات اشک روی گونه ام روان می شوند . . .
چیزی نیست؛ اندکی گرد و غبار است!
پس از مرور دوباره گذشته، از لابه لای
خاطرات خاک خورده بلند شده اند.

- ریحانه کهنوجی

به احمقانه ترین شکل ممکن
دلتنگ کسی هستم
که هیچ خیابانی را با او قدم نزده ام!
اما او در تمام خاطرات من
راه می رود...

دلگیرم این روزها از تمام آنچه در خاطرم خاطراتی را رقم زدن که سالیان سال قرار است حسرتشان را بخورم💔

برنمی گردد دگر این
شب نشینی هاى ما
قبر یار پیش رو و عمر ما
پشت سر است
سوختن مزد من است
پس زود مزدم بده
قیمت خاکستر پروانه ها عین زر است

گابریل گارسیا مارکز :

باید یاد بگیرم مادامی که از عشق کسی
مطمئن نشده ام ، با او خاطره ای نسازم
چرا که تاوان خاطرات جنون است و بس .

خاطر ات از خاطرم یک دَم نمی آید بُرون؛
چاره اش را بی امان گشتم،ولی پیدا نشد!
ع.موسوی

  
༄𝑴𝒆𝒎𝒐𝒓𝒊𝒆𝒔, 𝒍𝒊𝒌𝒆 𝒂 𝒔𝒕𝒓𝒊𝒏𝒈 𝒐𝒇 𝒑𝒍𝒂𝒏𝒕𝒔, 𝒂𝒍𝒘𝒂𝒚𝒔 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒊𝒓 𝒇𝒐𝒐𝒕𝒔𝒕𝒆𝒑𝒔
• خاطرات،مثل رشته ی گیاه،همیشه رد پاشون میمونه..🍃

هاروکی موراکامی:

خاطرات خیلی عجیب هستند ؛
گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم ، و گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم !

دلم تو را بهانه می کند
وقتی با نسیم خیالت
بوسه می زنی...
بر تن عریان شده ی خاطراتم
و غرق بارانم می کنی در رویای آمدنت

بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی

گفت:
چرا بعد از این همه دردی
که از عشقش کشیدی دوباره دلتنگی
گفتم:
عشق همچو چاقوی برنده حمله می کند
گاه به خاطراتت گاه به قلبت

وسط سرو صدا و آشفتگی
میان خاطرات تلخ زندگی
یک نور با من است
یک نور همیشگی....

رعنا ابراهیمی فرد

خسته ام از مسیر هرروزه قله خاطرات خاکستری یادت و احساسات ابراز نشده به طول پگاه تا شامگاه در کوله پشتی افکارم که درمسیر سنگینی می کند .

✍️رضا کهنسال آستانی

خالی نمیشود
ریه هایم از عطرت
حتی وقتی باران میزند
تازه عطر خاطراتمان جولان میدهد