100 متن کوتاه انتظار ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن انتظار برای اینستاگرام و بیو واتساپ
تو را می جویم فراتر از انتظار
فراتر از خودِ خویشتنم
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم
کدامیک از ما غایب است ...
جایی نیست که زندگی باشد و عشق نباشد. در استکانهای چای، در گلدان، در انتظار گل. آنجا که از عشق خبری نیست از زندگی هم نیست.
لبخند بزن
بدون انتظار پاسخی از دنیا
بدان روزی دنیا
آنقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند
با تمام سازهایت می رقصد
از فشردن
دست های گرم تابستانی تو و
دست های زمستانی من
چه پاییز های انتظار گذشت و گذشت
تا شکوفه های بهاری معتدل
من و تو
بر آمدند
از کدام قطار جهان جا مانده ام
مدام فکر می کنم
یکی
توی یک ایستگاه دور افتاده
گل بدست
به انتظار من نشسته است!
آنکه میرود فقط میرود
و آنکه میماند درد می کشد
غصه میخورد
بغض می کند
اشک می ریزد
و تمام این ها
روحش را به آتش میکشد
و در انتظار بازگشت کسی که
هرگزباز نخواهد گشت
آرام آرام خاکستر میشود
انتظار سخت است
فراموش کردن هم سخت است... اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی
از همه سخت تر است...
بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است ،
و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی است که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد !
هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست ؛ انسانها میگویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است ، اما من ترجیح میدهم که هوشیار باشم، چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد ...
صبح تو را در فروشگاه دیدم ؛ هلو و زردآلو سوا میکردی ، گفتی برای یک مهمان است
تمام روز در انتظار زنگ تلفن بودم ...
صبورانه در انتظار زمان بمان ؛
هر چیز در زمان خودش رخ میدهد ...
باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند ،
درختان خارج از فصل خود
میوه نمیدهند ...!
جون دلم
انتظار هم میتونه
شیرین باشه
وقتی دارم بهت زنگ میزنم ...
و منتظرم صداتُ
بشنوم و یهویی میگی
جون دلم
️️️
بر پنجرهام بخار تو میچسبد
صبحانه در انتظار تو میچسبد
قوری و سماور و دو فنجان با عشق
چایی چقدر کنار تو میچسبد
انتظار پر از رنج است ، فراموش کردن هم رنجآور است ؛ اما رنج بلاتکلیفی از هر چیزی بیشتر است !
کتاب وقتی باز است ذهنیست که حرف میزند ، وقتی بسته است دوستی است بهانتظار ، وقتی فراموش میشود جانی است که میبخشاید ، وقتی نابود شود ، دلی است که میگرید ...
افکار تبخیر می شود
کارگردان
میزان سِن را
با هیجان می چیند
ازکات خبری نیست
دوربین روی ما زوم شده
سناریو را کشورهمسایه ترتیب داده
ما فقط بازی می کنیم
وجشنواره درانتظار اِکران
روز شماری می کند
تو نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی تا دیدارت کنم
نه از آن منی تا قلبم آرام گیرد
و نه من محروم از توام تا فراموشت کنم!
تو در میانهی همه چیزی ...
عمر ، مانند سوختن یک شمع به پایان میرسد و ما همچنان در انتظار کسی هستیم که درکمان کند ...
یک عمر در انتظارِ کسی هستی که درکت کند و تو را همانگونه که هستی بپذیرد و عاقبت درمییابی که او از همان آغاز خودت بودهای ...
به آدمى که شما را معلق نگه میدارد،
نمیتوان دل خوش کرد ... باید فرار کرد از این نسل آدمها ...
اینها شما را به جهنمِ انتظار عادت میدهند؛
تا در بهشتِ خودشان
با خیالِ راحت زندگى کنند ..
همه ی جاده ها خبر از آمدن کسی میدهند.
ببین چگونه کعبه لباس خلوت و سکوت پوشیده تا به پیشواز صدای قدمهای منجی برود...
آمدنش چه نزدیک است!
.
.
.
" او خواهد آمد..." .
پنجشنبه است
و عطر خواستنت دوباره گیج میکند ثانیه هاے بیقرار را
تو کجاے جهانی اے نزدیک ترین دور که من مدتهاست پنجشنبه را به انتظار نشسته ام
و سهم چشمانم همیشه بی خبریست....
ناز را می کشیم،آه را می کشیم
انتظار را می کشیم،درد را می کشیم
پس چرا بعد این
همه سال نتوانسته ایم
دست بکشیم از
هر آنچه آزارمان میدهد...!؟
انتظارمان روزی به پایان خواهد رسید و در آن روز مرا به بهشت نیازی نیست ، زیرا تو بهشت جاودانه منی
انتظاری،
از کسی نخواهم داشت!
وقتی که...
خندهایت
برآورده میکنند
تمامِ آرزوهای دلم را..
️️️
حساب روزها از دستم در رفته
حال نمیدانم
طلبکار توام در انتظار کشیدن
یا بدهکار خودم
در پا پس نکشیدن!!
و خداوند
عشق و انتظار را با هم آفرید...
این را من خوب می دانم!
منی که از انتظار تو
به عشق رسیدم....
پنجشنبه است
و عطر خواستنت
دوباره گیج می کند ثانیه های بیقرار را ...
.
تو کجای جهان منی
ای نزدیک ترین دور !
که من سالهاست
پنجشنبه را به انتظار نشسته ام
و سهم چشمانم همیشه بی خبریست
.
من در هرلحظه از شبانه روز
انتظار ضمیری را می کشم
که از آن من نیست ،..
و قطعا در این لحظه
که درمی یابی جز او کسی را نداری،
آسمان بی رنگ تر از همیشه جلوه می کند.
کمی آرام تر فرو ریز . آنکه می دید و رفت می دانست و رفت ، کنار انتظارش دریچه نباش ، عادت باش برای هرگز نبودنش .
عجب شب غمگینی
جسم و ذهنم دو قطب همنام شدند
نوار قلب صدا، پیام آور تسلیت است
تمام اتاق در انتظار پایان
یک مشاعره پلک میزنند
ذهن و ته سیگار من انتهای این نگاهند
دیوان چشمانت عجیب مرا دیوانه میکند ، چه خوش دیوانیست مقصودش خوش باد...
بار دیگر انتظار بانگ زیبای اذان
بار دیگر خلوت دل با خدای مهربان
بستن چشم و دل و ذهن و زبانت بر گناه
روزه داری، یاریِ افتادگان ناتوان
آبان دختریست با چترى از جنس باران...
که عصر هر روز...
در حصارِ برگ ریزانِ پاییز
انتظارِ آمدنِ معشوقه ى بى مهرَش را
می کِشد...
انتظار
آدمی
را زرد می کند
درست مثل برگ های پاییزی
که
خدا می داند
چشم به راه چه کسی
زیر پای رهگذران جان می دهند و رنگ می بازند
ای کاش
فاصله و دوری این روزهایمان
به آینده سرایت نکند
در ژرفای درونم
نی لبکی محزون هست
هر سال پاییز ،که می آید آن را بر لبش می نهد
باد در هم می پیچد و چشم تنهایی خیس
می شود ....
و انتظارم فرو می ریزد
و حیاط شعرم آکنده می شود از برگ درخت ....
پایان پاییز را به انتظار نشسته ام...
شاید،زمستان که بیاید!
ببارد بر سرم،
برف خیال تو...
پنجشنبه است
و عطر خواستنت
دوباره گیج می کند ثانیه های بیقرار را ...
.
تو کجای جهان منی
ای نزدیک ترین دور !
که من سالهاست
پنجشنبه را به انتظار نشسته ام
و سهم چشمانم همیشه بی خبریست
مریم باشد یا رز سرخ
گلایل باشد یا یاس بنفش
فرقی نمی کند.
زیباترین گل ها، گل های بازیگوشی اند
که در انتظار آمدن زنی
در پشت یک مرد پنهان می شوند!
شب یلدا به چه چیزی
به چه کسی باید فکر کنم ؟!
به غیر از تو یاد چه کسی باشم ؟!
وقتی زندگی عطر خود را با تمام
فصل ها پراکنده می کند تا مست
تو شوم !!
چه انتظاری از سرما باید داشت
جهان از دوری گل بی قرار است
ز عطرت جمعه هایم خوشگوار است
خدا داند که چشم هر شکوفه
پر از اشک بهار انتظار است
حجت اله حبیبی
دلم از دوریت در اضطراب است
شکسته بال وپر، در این حجاب است
بیا ای مونس چشم انتظاران
که دنیا بی تو دائم در سراب است
حجت اله حبیبی
در انتظار تو هستم
همانند یک روزه دار در انتظار اذان !
و \دوستت دارم\ بیشتر از اولین جرعه آب هنگام افطار !
از دست هیچکس کاری ساخته نیست..
وقتی دلت بارانی باشد..
وقتی انتظارش را میکشی..
وقتی ثانیه ها سالها طول میکشند در فراغ..
از دست هیچکس کاری ساخته نیست:)
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می رود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست
به اشک چشم آبیاری کرده ام
مزرعه ی انتظار را...
♡
وعده ی دیدارت را،
--درو کن!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بزرگ ترین خیانتی که می توانی در حق کسی بکنی
این است که او را در یک امیدِ نشدنی و محال
حبس اش کنی و بگذاری انتظار بکشد
پنجشنبه است و هنوز منتظر، چشمهایم را انتظار شسته است مانده ام که اگر بیایی تو را نمیبینم چه کنم! یافتم تو فقط بیا، من با تنفس کردنت انتظار را میمیرانم و وای اگر دست نوازش بکشی، من شفا می یابم...
شب ها که میشود دلم همانند آسمان شب ، تاریک می شود دلتنگی های من خودشان را نمایان میکنند ، زیباست تکرار داستانی از جنس انتظار و بغض و گریه....
چرخه ی انتظار و نرسیدن
تلخ ترین چرخه ی پر تکرار تاریخ است... • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
خونین دلِ چون انار دارم از تو
آری گله بی شمار دارم از تو
شهریورمان گذشت اما نرسید
مهری که من انتظار دارم از تو
وقتی قهوه می خوری از تلخیش لذت می بری
وقتی بادوم می خوری تلخ باشه می ندازیش !
چون از بادوم انتظار تلخی نداری !
بحث بحث انتظاره ...
در هوایی
که هوای او نبود
فریاد زد کجایی
و صدای او نبود
ای بودنت همه شوق ...
بپیچ بر من
بپیچ بر قامت صدساله غم
که دگر ...
انتظار بی معنی ست ...
رعنا ابراهیمی فرد
پیدا شو ای مرهم بر زخم پنهانم
تا صبح دیدارت بیدار میمانم
[برای امام زمان(عج)]
کوچه های شهر؛
پیر شده اند و،
صبرشان سر آمده ست!
***
به انتظارِ عالمی؛
-- معنا بده!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
رعنا ابراهیمی فرد
مثل باران رگباری که نمی گوید کی؟؟
بی خبر؛ سر زده از راه برس
مرا از این غمکده ببر