100 متن کوتاه حسرت ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن حسرت برای اینستاگرام و بیو واتساپ
خیلی دلم می خواست که بیام حرم پیاده
دعوت نکردی من رو غم تو دلم زیاده
حالا دارم می سوزم تو حسرت کربلا
دوباره قسمت نشد باز من جاموندم آقا
دلم تنگ است...برای کسی که نه میشود او را خواست... نه میشود او را داشت.
فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد!
و درحسرت آغوشش سوخت ...
تویی که در کنارش مینشینی و با چند آیه محرمش میشوی
اما من... منی که عمریست در عشق و حسرتش بسر میبرم
هنوز به او ... نامحرمم...
بعدا؟
بعدا وجود نداره
بعدا چای سرد میشه
بعدا روز شب میشه
بعدا علاقه از بین میره
بعدا ادم پیر میشه
بعدا زندگی تموم میشه
و ادم حسرت کارای انجام نداده ش رو میخوره
سبزینه های زرد
یک عمر
برشاخسار حسرت
خواندم ازغم غربت
اکنون که
به پرواز درآمدم
بربلندترین شاخه حسرت
نشسته ام
روزی که اینچنین به زیبایی آغاز میشود
از برای آن نیست که در حسرتِ تو بگذرد
تو باد و شکوفه و میوهای ،
ای همهی فصولِ من ...
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانگی را آغاز کنم ...
دنیا!!!
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی هاروگرفتنی
دادنی هاروندادی
حسرت هاراکاشتی
زخم هایت را زدی
دیگربس است چون دیگرچیزی نمانده بگذاربخوابم
محتاج یک خواب بی بیداریم...
اگه دیدین یه نفر پشت شیشه قنادی میره تک تک کیک ها رو با حسرت نگاه میکنه آخرشم هیچی نمیخره و میره بیرون
نه فقیرِ
نه دیوونه
فقط یه بدبخت که رژیم داره
بهترین انتقام در اوج بودنه !
انقدر خودتونو بکشید بالا که برای همه آرزو بشین و برای اون کسی که ترکتون کرده حسرت ..
آدمهای منفی به پیچ و خم جاده فکر میکنند و آدم.های مثبت به زیباییهای طول جاده …
بلاخره هر دو ممکنه به مقصد برسند، اما یکی با حسرت و دیگری با لذت ...
عاشقی دل می دهد؛
معشوقه ای دل می برد....
بُرد در بُرد استو من
مشغول حسرت بُردنم...
آنچه آدم را پیر می کند،نگاه به گذشته و حسرت فرصت های از دست رفته است.حساب وکتاب روزهای گذشته آدم را زود پیر می کند و جز بینی تیرکشیده و چشمان حریص و بی فروغ چیزی از او باقی نمی گذارد.
مرد شدم
تا فقط بغض کنم
حسرتِ هر روزم را...
و زمین نگذارم
بُغچه خستگی ام را جلویِ چشمِ همه
وَ فراموش کنم دستِ رفاقت هایی
که همه پُتک شدند
تا غرورم مثلِ دیوارِ پس از زلزله ای
خورد شود....
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
جمعه یعنی با خودت خلوت کنی، اما رفیق...
عصر جمعه با تمامِ بغض و حسرت میرسد
زمانی آدمها با یک نفر رابطه داشتند و به سرشان وسوسه با چندین نفر بودن میزد..
اینک آدمها با چندین نفر رابطه دارند و در دلشان حسرت با یک نفر بودن میکوبد...
بدان عاقبت وسوسه ها حسرتهاست...
پاییز بارش را بست
هیچ بادی ندانست
برگ های جامانده برشاخه
درحسرت یک خش خش عاشقانه
آرزو به دل، پوسیدند!
میگفت که در حسرت یک بوس وکنارم
حسرت زده بوسیدم و بگذاشت کنارم
دلبسته بُدم،خسته شدم،خسته تر ازخویش
دیگر به کسی میل ندارم که ندارم
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش !
و تمام شب . . .
مویرگ هایش در حسرتِ آغوشِ وی
میل به پارگی داشتند . . . !
مهدیه جاویدی:)
کپی با ذکر نام💌
چنل ادبی من در روبیکا: @faryad ghalb
بدهکار واژه هاییم
در رقم زدن تقدیرشان
می ماند در حسرت طلا شدن
مس
از لحظه لحظه کنار اونی که دوستش داری و کنارش آرومی نهایت استفاده کن لذت ببر شاید اون لحظه ها دیگه تکرار نشه شاید دیگه نباشه🖤!!!
خسته ام از گریه ها ی بی صدا
از این همه حسرت بی انتها
خسته از دلخوش به فردا بودنم...
خسته ام از ضربه های بی هوا
داغ دارم... درد دارم... مرده ام...
سفت خوردم من از شل گرفتن ها، خدا...
خسته ام از تمام حسرت های کوچکی که می رسند به نبودن های بزرگ...
قرار بود با آمدن به خانه من
رو سفیدم کنی
نه اینکه با رفتنت مو و ریش
سفیدم کنی
زمان عاشقی بگذشت و من در حسرتم بی تو
خدا را شکر از این بابت که در هر حال خوبی تو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
خواستم بهترین روز عمر و رویای شیرینم
با تو محقق شود
اما با رفتنت همه چی نقش بر آب شد
سهم من در وسط معرکه عشق چه بود؟
غم و دلتنگی و حسرت، همه یک جا با هم!
می دانم که می دانی فراقت درد نیست ...
حسرتی در پی بودنت که جان را به لب رسانده ...
بیاید یجوری با آدمایی که تو زندگیمون میان و میرن رفتار کنیم که وقتی از دستمون میدن حسرت بخورن نه اینکه بگن اخیش راحت شدم
آدم خوبه داستان باشیم
یاسمن معین فر
تلخ ترین تصویر زندگی ام
قلاب دست هایتان بود
در آغوش گرفتنش
آرزوی من بود
اما حسرتی شد برای دست هایم
تا همیشه
تنها بمانند
مجید رفیع زاد
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
مرد گاریچی در حسرت مرگ"
روشنان چشمهایت کو؟ زن شیرین من!
تا بیفروزی چراغی در شب سنگین من
می شوم بیدار و می بینم کنارم نیستی
حسرتت سر می گذارد ، بی تو بر بالین من ...
در زمینی که زمان کاشت مرا
گل زیبایش بجز خار نبود
پستی و هرزه گی و هرزه گری
حسرتا...!؟!؟!؟
بهر کسی عار نبود....!؟!؟!؟
زار و بدبخت و گرفتار کسی
که به این عار گرفتار نبود...!؟!؟!؟
دلم بر دیده گان بر حسرت نشسته ام میسوزد …..
خاطره ها در فاصله ها محو شده
ما هم در این خاطره ها غرق شدیم….
امان از دل این خاطره ها .
دلنوشته :المیرا پناهی درین کبود
ای کاش یک شب
ناگفته هایم را
با سه تار موهایت می نواختم
تا بیش از این دست هایم
در حسرت گیسوانت
کابوس نمی دیدند
مجید رفیع زاد
آغوش تو
سهم من از این عشق است
سهمی که به من
نخواهد رسید
و حسرتی که تا به ابد
مرا خواهد سوخت...
🖋📒
زهره دهقانی
(شادی)
می شود چشمان من با دیدنت گریان شود؟
لحظه ای سیراب و روزی بر شما مهمان شود؟
ابر بی تابم که عمری حسرتت در سینه است
می شود بغض دلم در کربلا باران شود؟
بهزادغدیری
چهار سال از رفتنت میگذره
هنوز بعد از چهار سال، انتخاب قلبم فقط
تویی و کسی نتونست جای تو بگیره
تمام شد شروعی که به پایان نرسیده آغاز حسرت دیگری در راه دارد...
امان از حسرت هایی ک با اشک ریخته شد
با بغض فرو برده شد
با خنده پنهان شد
با گریه فریاد شد
ودر اغوش خاک ارام شد..
خیلی سخته دلتنگ کسی باشی
با رفتن ب سر مزارش اروم بشی
اوج حسرت یعنی تنها دل خوشیت
بشه سنگ مزارش
المیرا پناهی درین کبود
هر لحظه به زندگی تماشا کردم
نالیدم و خندیدم و حاشا کردم
جز حسرت و اندوه ندیدم هرگز
واله هرانچه را که پیدا کردم
♤♤♤
علی معصومی